وسواس فکری دارم روانشناس میگه اهمیت نده میگذرههه یعنی چههههههه
من نمیتونم این حجم افکار منفی و بد و ناراحت کننده درباره دیگران تحمل کنم
سرش مریض شدم.
مریض نشو🦦
بنظرم رها کن
بگو حالا که این فکرا میاد تو سرم و از کنترلم خارجه
خدایا تو که میدونی دست خودم نیست پس ببخش
و بذار هر فکری میخواد بیاد بیاد حتی اگه بدترین چیز ممکن باشه
اصلا مقاومت نشون نده و بدون این تقصیر تو نیست
باید ریلکس باشی و بذاری هرچیزی میخواد بیاد بیاد و نیشخند بزنی و بگی بدرک دیگه برام مهم نیست
اگه مقاومتتو کم کنی
کم کم محو میشن این افکارت
نه منم اینطور بودم و به خدا گفتم تو که میدونی من مریضم و این افکار داره منو زجر میده و من ازشون بیزارم پس منو ببخش
و گذاشتم هرفکری میخواد بیاد بیاد تا ته خطش و قلبا میدونستم خدا دوستم داره و هرگز منو بخاطر مریضیم مجازات نمیکنه و دیگه هیچ مقاومتی نسبت به فکرام نداشت با اینکه خیلی زشت و بد بودن ولی دیگه برام مهم نبود و یهو رفتن
چون من اهمیتی نمیدادم دیگه
هم وسواس شدید داشتم
که اگه فلان نکنم مثلا فلانی میمیره یا روزم خراب میشه
سر اعداد سر زوج و فرد
فکرای بد و … که حتی به خدا و … هم کشیده میشد اما بدون رفتن پیش هیچ روانپزشکی خودم خودمو درمان کردم
گناهی وجود نداره
این افکار مریض صرفا تو سرته و چون میدونه که تو حساسی و دوست نداری تشدید میشه
تو به هیچکس آسیبی نمیرسونی ،درواقع افکار دارن بهت آسیب میرسونن از طریق همین احساس گناه و عذاب وجدان درصورتی که تو هیییییچ کاری اشتباهی نمیکنی و به هیچ کسی آسیب نمیرسونی و این بخاطر خوب بودن زیادته نه بد بودن
پس احساس گناهو بذار کنار و به افکارت بگو دیگه برام مهم نیست تا تهشو برو ببینم چه غلطی میخوای کنی
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز