بچه ها تا الان سرزده و یهویی نرفته بودم محل کارش، ولی امروز بهم گفت که کارش خیلی طول میکشه و برای ناهار دیگه نمیاد خونه
منم به ذهنم رسید حالا که اون نمیاد، خودم ناهار رو ببرم اونجا با هم بخوریم😁 و سورپرایزش کنم...
خلاصه همه چی رو آماده کردم و رفتم محل کارش، به منشی اش هم گفتم اطلاع نده من اومدم
و خودم یهویی درو باز کردم رفتم تو
بنده خدا اول چنان با اخم و عصبانیت سرشو آورد بالا که داد بزنه😶 بعد که دید منم، خیلی خوشحال شد😁 هیچوقت اون قیافه اش رو یادم نمیره😍
بهم گفت خیلی اعصابم خورد بود اما الان کلا خستگیم رفت
خلاصه خواستم بگم که گهگاهی ازین کارا بکنید👌 خیلی واسه روحیه دو طرف خوبه
من هیچوقت به ذهنم نرسیده بود قبلا