2777
2789

رفتم گلستان شهدا 

بعد مامانم زنگ زده فحش که تا این وقت شب کجایی و خجالت بکش 

ساعت یازده و نیم زنگ زده

میخواستم نماز شب و نماز امام زمان بخونم 

حالمو گرفت

ولی شهدا با یه خانمی آشنا شدم منو برد سر چندتا شهید 

که تا حالا نرفته بودم

خیلی بهم چسبید

مثلا یه شهید گفت سفر کربلا میده

یه شهید سفر مشهد میده 

به قول خانمه من دعوت شهدا بودم امشب 

هر کسی نماز شب میخونه منم دعا کن

چون با مامانم دعوا کردیم بدنم داره میلرزه نمیتونم بخونم 

کاش قبلش با مامانت هماهنگ می کردی و به اون خانم هم می گفتی یک روز دیگه با هم برین الانم می تونی بری مامانت رو بغل کنی و ازش عذرخواهی کنی 

به قدری ساکتم حالا؛که انگاری؛درونم حکم؛ آتش‌ بس،و حالِ چشم‌هایم خوب و آرام است.به قدری ساکتم انگار؛میان شهر قلبم صد هزاران مُرده دارد شعر می‌گوید..ببین من ساکتم، این بغض و این آشوب، از من نیست...دلم تنگ است؟ اصلا نیست کسی را دوست می‌دارم؟ نمی‌دارم رها، آرام و معمولی؛ شبیه کلّ آدم‌هامیان موج‌ها چون قایقی؛ بی سرنشینم، بی سرانجامم نه فکری در سرم دارم،نه عشقی در دلم،آرامِ آرامم...- نرگس صرافیان 💓🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃💓

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز