2777
2789
عنوان

اعصابم خورد خواببم نمیبره

128 بازدید | 8 پست

خواهر شوهرم خیلی به روابط من و خواهرم حسادت میکنه در حدیکه همیشه به شوهذم میگه بچت باید منو ببشتر از خالش دوست داشته باشه و پیش من نمیگه خودم بارها تو‌مسیجاشون دیدم سر همبنم هر بار من مبخوام خونه خواهرم برم قیافه شوهرم تو هم میره و همیشه بهانه گیری میکنه ۵شنیه تولد خواهرم و بچشه از وفتی شوهرم فهمیده هی دنبال بهانه گیری و دعواس دیشب شروع کرد بهانه گیری دعوامون شد کفت خونه خواهرت نمیام محلش ندادم ولی زود اشتی کرد ولی یا ابنحال بازم میگفت تولد خواهرت نمیام امروز با مادرم رفتم بازار برای بچه خواهرم کادو بخرم زنک زدم دستم سنگین بود اومد دنبالمون برای بچه خوذمو بلوز شلوار با ذوق خریده بودم خونه پیش شوهرم تنش کردن ببینه اول که تا دید میکه رفتی عین شلوار بچه خواهرمو خریدب حالا من اصلا اونو خیلی وقته ندبدم لحم گرفت کفتم من کی اونو دیدم برم عین اون لباس بخرم خلاصه هی میکفت قشنک نیست و ابن حرفا منم کلی پول لباس دادم با ذوق خریدم بهم برخورد و کفتم به نظر من خوبه و دوسش دارم سر یه لباس بچه بهانه گیری کرد و دعوا راه انداخت مامانم بود ذید داره بیخودی بهانه میگیره کفت زنت که حرف بذی نزد تو جوشی میشی جلو مامانمم در اومد که به تو ربطی نداره دخالت نکن دیکه منم امپر چسبوندم و کفتم همه دعواهای ما تقصیر مادر و خواهرته پرت میکنن و فتنه تو زندکیمون میندازن عصبانی بودم همه حرفی زدم اونم البته جواب میداد اخرم ساکشو جمع کرد رفت ما الان دو ساله خوه مامانم زندگی میکنیم مامانم یه کلمه گفت خونه من دعوا نکنین  داد زد من میرم تا مامانت دیکه خونه من راه نندازه و ماشین و مدارک منو داد و وسایلشو جمع کرد رفت کفته بچمم میاد پس فردا میبره تولد نتونم ببرمش خیلی اعصابم خورده همش دارم گریه میکنم شوهرم خیلی کینه ایه بره دیکه برنمیگرده و میذونم خانوادت منم کسایی نیستن که حاضر باشن ارومش کنن چون میکن تو کوچیک میشی ما وساطت کنیم خانواده اونم که از خداشون بود با با هم به مشکل بخوریم من هنوز دوسش دارم با تمام رفتاراش ولی میدونم زندگیم به اخرش رسید..

بچه‌ها، باورم نمی‌شه!!!!

دیروز جاریمو دیدم، انقدر لاغر شده بود که واقعاً شوکه شدم! 😳 

از خواهرشوهرم پرسیدم چطور تونسته انقدر وزن کم کنه و لباس‌های خوشگلش اندازش بشه. گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته.منم سریع از کافه بازار دانلودش کردم و رژیممو شروع کردم، تا الان که خیلی راضی بودم، تازه الان تخفیفم دارن!

بچه ها شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید

2803

سلام تولد برو حرص هم نخور

یچه ات هم نیاد تولد مهم نیست

نخواست زندگی کنه مهریه بذار اجرا وتمومش کن

ازترس سکه ها برمیگرده

نخواستی بذاری اجرا بروپیش مشاور

 تاوان امپر چسبوندنت جلوی مادرت رو بده دیگه

اینو بدون همون‌طور که زندگی با مادرشوهر واسه تو سخته،همونجوری هم کنار خانواده ی خودت واسه شوهرت سخته..وقتی دنبال بهانه است ،تو نباید ادامه بدی،سکوت بعضی وقتا معجزه میکنه

من هنوز بچگی نکردم،ولی لباس بزرگسالی تنم کردند،اونم اشتباهی واسه ام دوخته بودند،تنگه برام،،حالام میخوان بزور لباس پیری تنم کنند..من هنوز همون دخترک5،6ساله ام،که  پای چرخ خیاطی مادرم مینشستم تا پیرهن جدیدمو زودتر بدوزه و بپوشم.چه ذوقی میکردم.من هنوز دلم مثل گنجشک کوچیکه،زود میشکنه و زودی هم با یه پفک آشتی آشتی میشه،،من داره موهام سفید میشه ولی هنوزم یه جوجه رنگی دلمو شاد میکنه.وقتی بچه هام بهم میگن مامان،وحشت میکنم،یعنی من کی اینقدر بزرگ شدم که بشم تکیه گاه دو سه تا وروجک..منو ببرین بدین به مامانم تا گوشه ی چادرش رو بگیرم و باهاش برم حرم تا برگشتنی برام بستنی بخره،من بچگیمو میخوام!!!
2804
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز