2777
2789
عنوان

اونایی که دوتا بچه پشت هم دارن بیان دلگرمی

| مشاهده متن کامل بحث + 800 بازدید | 55 پست

بچه‌ها، باورم نمی‌شه!!!!

دیروز جاریمو دیدم، انقدر لاغر شده بود که واقعاً شوکه شدم! 😳 

از خواهرشوهرم پرسیدم چطور تونسته انقدر وزن کم کنه و لباس‌های خوشگلش اندازش بشه. گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته.منم سریع از کافه بازار دانلودش کردم و رژیممو شروع کردم، تا الان که خیلی راضی بودم، تازه الان تخفیفم دارن!

بچه ها شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید

[QUOTE=320571350]مبارک باشه به سلامتی بیاد بغلت  منم باردارم و استرس اینو گرفتم که برای زایمان رفتم اون شب پسرم ...[/QUOTE

واقعا باید پیش کی گذاشت بچه بزرگ شوهر و مادر که بیمارستانن

شاید آینده اینطور باشه اما من همش ب این فک میکنم وقتی بچه دومم ب دنیا بیاد نمیتونم مثل الان بهش رسید ...

وای من تا میام به اولی فکر کنم میگم خدا قهرش میگیره خداتو شکر کن تا میام به دومی فکر کنم عذاب وجدان اولی خفن میکنه خدا روشکر تو خوب دوراهی گیر کردیم😂

الان تبریک جدی بگیرم یا مدیریت 😂😂😂

ازمدیریت گذشته تبریک 🤣😅

۱۴۰۲/۶/۱۶                                        خدایا ۲۱ روز به تولد۳۰ سالگیم مونده خودت بزرگترین هدیه زندگیمونوبهمون بده صحیح وسالم ...ومارو به مقام زیبایه مادروپدر برسون  آرسام مَن. منوپدرت بی صبرانه منتظرتیم ❤❤دلم خیلی روشنه .......         خدایا شکرت ۲۹آبان بی بی چکم مثبت شد خدایافرزندم رو به تومسپارم وسلامت ازتومیخوامش💙💙 قندعسل مامان برایه درآغوش گرفتنت لحظه شماری میکنم عشق مامان💙💙
وای من تا میام به اولی فکر کنم میگم خدا قهرش میگیره خداتو شکر کن تا میام به دومی فکر کنم عذاب وجدان ...

من غیر عذاب وجدان و اینا فکر ب زایمان هم عین کابوس برام شده زایمان اولم طبیعی بود وحشتناک درد کشیدم وقتی ب این فکر میکنم ک دوباره همون دردا یا همون بخیه ها قرار باز بشه تن و بدنم از ترس میلرزه و یا نگه داری از دوتا بچه کوچیک یا خدااااا🤕🤕🤕دخترم تا شش ماهگی شب تا صبح گریه میکرد باز دوباره همون داستان 

از لحاظ روحی نیاز دارم همزمان نزدیک ولیعصر تهران زندگی کنم، اصفهان بگردم، تو حافظیه ی شیراز قدم بزنم، تو مشهد هرروز برم حرم امام رضا زیارت، توی مازندران همه ی غذاهارو امتحان کنم، توی کیش ماشین سواری کنم، عصر ها تو جنگل های گلستان چایی بخورم، غروب خورشیدو از ساحل بوشهر و شب ستاره ها رو از آسمون کویر یزد ببینم:)🚶‍♀️
من غیر عذاب وجدان و اینا فکر ب زایمان هم عین کابوس برام شده زایمان اولم طبیعی بود وحشتناک درد کشیدم ...

دقیقا مشابه همیم من دخترم همچنان بعد یکسال بعضی وقتها درشت نمیخوابه شبها بعد گل دختر ما یه کوچولو تنبل بود به زور نشوندمش ولی زایمان برات راحت تر از اولی حس میکنم چون هم از نظر روانی اماده هستم همم که میگن اولی دردش خیلی بیشتر از دومیه در کل خدا صبر عطا فرماید 😅

دقیقا مشابه همیم من دخترم همچنان بعد یکسال بعضی وقتها درشت نمیخوابه شبها بعد گل دختر ما یه کوچولو تن ...

و منی ک میبینی اینوقت شب بیدارم چون درحال از شیر شب گرفتن دختر ۱۴ ماهمم ک تا صبح ۱۰بار بیدار میشه🥴😂

از لحاظ روحی نیاز دارم همزمان نزدیک ولیعصر تهران زندگی کنم، اصفهان بگردم، تو حافظیه ی شیراز قدم بزنم، تو مشهد هرروز برم حرم امام رضا زیارت، توی مازندران همه ی غذاهارو امتحان کنم، توی کیش ماشین سواری کنم، عصر ها تو جنگل های گلستان چایی بخورم، غروب خورشیدو از ساحل بوشهر و شب ستاره ها رو از آسمون کویر یزد ببینم:)🚶‍♀️
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز