سلام بچه ها صبحتون بخیر
اینجا فوقالعاده هوا گرمه
روزا اصن نمیشه بری بیرون تا غروب
و ی چیزی متاسفانه
دوساعت آب نیست 💔
بعد آب میاد دوساعت برق نیست 💔
واقعا سخته تو این گرما
ولی دیشب برقا رفتن تو حیاط پدر شوهرم آتیش روشن کرده بود
جوجه درست کردیم تو حیاط نشستیم
برادرشوهرم از این مهتابی سیار ک ب ماشین وصل میشه روشن کرده بود انگاری تو خونه بودی
اینجا شبا خیلی خنکه ی باد ملایم میومد 😊😊😊😊😊
ولی دلم خوش نیست بخدا
از وقتی ک راه افتادیم چنتا اتفاق افتاده
لطفا با دل های پاکتون برامون دعا کنید تا امروز و فردا منتظر ی چیزی هایی هستم بهم برسه
احتمالا امروز یا فردا برگردیم
دیروز از ته دلم انقد گریه کردم
برای من ک سالی ی بارم جایی نمیرم اگه آم برم اینطوری میشه
همسرمم با گریه من کلی اعصابش خورد شد
هرکاری کردم گریه نکنم نتونستم بغضم ترکید
دیشبم یکی از فامیلای زن عموم فوت کرده بود رفتیم فاتحه خونی اونجام کلی گریه کردم