تو روزای سخت زندگی مثل زایمان و بارداریم هیچ وقت برام چیزی نخرید و حتی کوچیک ترین محبتی بهم نشون نداد تو اون دوران وقتی دارویی که دکتر بهم میداد کلی اخم میگرد و من واقعا دوست داشتم بمیرم...به خواسته هام کوچیک ترین اهمیتی نمیده...هر وقت جایی بریم که خواهراش باشن پیش اونا میشینه و با اونا خوش و بش میکنه از دور با منم حرف میزنه...پول تو جیبی نمیده بهم...از سرکار میاد همش اخمه...هرکاری میکنم براش به چشمش نمیاد...تنها چیزی که خیلی براش اهمیت داره رابطه اس دیگه هیچی براش ارزش نداره...منم ادمی نیستیم که تو زندگی سیاست داشته باشم
اره دوست داره می میره برات
با یک مشاور صحبت کنی بهتر میتونه راهنماییت کنه
دوست که ....
میدونی مثل همسایه میمونی براش
شما از همسایه ات که متنفر نیستی؟ نه ولی به بودنش عادت کردی
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز