جای توپ پلاستیکی راه راه قرمز و سفید
جای تیله
جای فرفره کاغذی
جای بادبادک کاغذی که با حصیر و سیریش درست میکردیم خالیه
🙂🙂
وای یه بار منو خواهرم یه بادبادک درست کردیم سیریش نداشتیم خمیر درست کردیم باهاش بچسبه انقد سنگین بود تکون نمی‌خورد مامانم اومد قیافش دیدنی بود کم مونده بود اتیشمون بزنه،،یابارم یه اتاق کوچک داشتیم حکم انباری داشت رختخواب مهمون لباس اضافه اینا توش بود مامانم گفت بشه اتاقتون کتاباتونو بزارید توش درس بنویسید بخونید باز منو خواهرم دست بکار شدیم یه تشت خمیر گرفتیم کلی نقاشی کشیدیم با خمیر چسبوندیم دیوار عکس خلاصه هرچی دم دست بود خمیر مالیدیم زدیم دیوار مامان اومد تو اولش هنگ بود گف حالا من چه خاکی بریزم سرم دیوارو چطور تمیز کنم باز ما در رفتیم اعتقادی به چسب نداشتیم فقط خمیر
بخدا هرشب عموم پسرعموهای بابام شوهر عمم خونمون بودن میزگرد سیاسی بود حالا همه هم باهم مخالف هیشکیم حرف اونیکیو قبول نداشت تا نصف شب اول تحلیل مسایل روز بعدش شوخی و خنده شب بعد باز همون اش و همون کاسه الان خیلی کم مگه چیزی بشه یا عید تا عید بیان
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
42 ثانیه پیش
43 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز