2777
2789
عنوان

عکسای نوستالوژی دهه ۶۰

| مشاهده متن کامل بحث + 15334 بازدید | 559 پست
کارتون سفرهای علمی

عاشق این کارتون بودم 😍

اهالی یک دهکده🏡 تصمیم گرفتند تا برای نزول باران☁💧 دعا کنند.درروز موعود همه مردم برای مراسم دعا در مجلس جمع شدند و تنها یک دختر بچه 👩با خودش چتر ☔آورده بود و این یعنی ایمان.!💚(این کاربری دست دونفره من و خواهرم شادی ).

چقدر سبک زندگیا با الان متفاوت بود

واقعا روح زندگی جریان داشت و همه سرزنده بودن

چیزی نمیگم چون دلم خیلی از این دنیا پره...میخوام ازت هر چی بگم بغضم گلومو میبره...آدم یوقتا از خودش بی حرف باید بگذره...این روزهای آخرو ساکت بمونم بهتره...

بچه‌ها، باورم نمی‌شه!!!!

دیروز جاریمو دیدم، انقدر لاغر شده بود که واقعاً شوکه شدم! 😳 

از خواهرشوهرم پرسیدم چطور تونسته انقدر وزن کم کنه و لباس‌های خوشگلش اندازش بشه. گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته.منم سریع از کافه بازار دانلودش کردم و رژیممو شروع کردم، تا الان که خیلی راضی بودم، تازه الان تخفیفم دارن!

بچه ها شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید

هرشب پاییز یا مامیرفتیم شب نشینی یا مهمون میومد خونمون حیف دیگه هیچ وقت گذشته های خوبمون تکرار نمیشن ...

دقیقا

حتی با همسایه ها هم رفت و امد داشتیم

الان همه از هم گریزونن 

چیزی نمیگم چون دلم خیلی از این دنیا پره...میخوام ازت هر چی بگم بغضم گلومو میبره...آدم یوقتا از خودش بی حرف باید بگذره...این روزهای آخرو ساکت بمونم بهتره...

چقدر دلم واسه چاییای خونه مامانبزرگم تنگ شده😭

واسه جوونی پدرومادرم😔

چیزی نمیگم چون دلم خیلی از این دنیا پره...میخوام ازت هر چی بگم بغضم گلومو میبره...آدم یوقتا از خودش بی حرف باید بگذره...این روزهای آخرو ساکت بمونم بهتره...
بشقاب ملامین

اصلا با دیدن این عکسا ناخوداگاه هم لبخند رو لب ادم میاد هم یه بغضی میخواد آدمو خفه کنه😔

چیزی نمیگم چون دلم خیلی از این دنیا پره...میخوام ازت هر چی بگم بغضم گلومو میبره...آدم یوقتا از خودش بی حرف باید بگذره...این روزهای آخرو ساکت بمونم بهتره...

عاشق معماری خونه هاشون بودم

طاقچه و ...

چیزی نمیگم چون دلم خیلی از این دنیا پره...میخوام ازت هر چی بگم بغضم گلومو میبره...آدم یوقتا از خودش بی حرف باید بگذره...این روزهای آخرو ساکت بمونم بهتره...
چراغ علاالدین

همین چراغ علاالدین همه رو دور خودش جمع میکرد تو شبای سرد زمستون

چیزی نمیگم چون دلم خیلی از این دنیا پره...میخوام ازت هر چی بگم بغضم گلومو میبره...آدم یوقتا از خودش بی حرف باید بگذره...این روزهای آخرو ساکت بمونم بهتره...
چقدر دلم واسه چاییای خونه مامانبزرگم تنگ شده😭 واسه جوونی پدرومادرم😔



مادربزرگا وپدربزرگا نعمتن هرکی داره قدرشو بدونه ما میرفتیم خونه ی مادربزرگم تلفنو برمیداشت به همه ی داییهامو وخاله ام زنگ میزد پاشین بیایین شام فلانی اینجاست شب که میشد یه سفره مینداختیم از این ور اتاق تا اونور اتاق از وقتی که فوت کرد دیگه  سفره ی انداخته نشد دیگه سال به سالم  همدیگه رو نمی بینیم

زیرکرسی خوابیدن و کنارش مشق نوشتن چه لذتی داشت

چیزی نمیگم چون دلم خیلی از این دنیا پره...میخوام ازت هر چی بگم بغضم گلومو میبره...آدم یوقتا از خودش بی حرف باید بگذره...این روزهای آخرو ساکت بمونم بهتره...
مادربزرگا وپدربزرگا نعمتن هرکی داره قدرشو بدونه ما میرفتیم خونه ی مادربزرگم تلفنو برمیداشت به همه ی ...

😔


چیزی نمیگم چون دلم خیلی از این دنیا پره...میخوام ازت هر چی بگم بغضم گلومو میبره...آدم یوقتا از خودش بی حرف باید بگذره...این روزهای آخرو ساکت بمونم بهتره...
همین چراغ علاالدین همه رو دور خودش جمع میکرد تو شبای سرد زمستون

آذر عزیزم ممنونم بابت این تایپک خوبتون حقيقتا انگار مردم همه باهم فامیل بودن هر کسی هرجایی زندگی می‌کرد غریب نبود چه قدر دلم اون روزا رو میخاد

خدایا ما رو تو خیلی حساب کردیم 
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز