میدونی من حتی الان میگمخوشبحالت بیمارستان پیشش بودی😭😭
بابای من اول مهر مشخص شد سرطان داره تهران بستری شد ما شهرستان بودیم یماه اخر حتی گوشی ماروجواب نمیداد چون میگفت دخترام غصه میخورد صداش تغییر کرده بود نمیخواست مااذیت بشم😭وقتی بهتر بود رفتیم ملاقاتش تهران ولی ماه اخر حتی میگفت نیاید شما همش امیدوار بودیم خوب میشه یدفعه خودش میاد شهرمون همش دارم عذاب میکشم چرا اصرار نکردم برم چرا ندیدمش😭حسرت دیدنش موند