162
لطفا قبل خوندن لایک کنید 🤍
فروغ با ناراحتی گفت پس تو برگرد من تا یه چیزایی برام روشن نشه برنمیگردم .
فرامرز گفت یه لحظه بیا بیرون ...
صدای بحثشون میومد
فرامرز از عمد بلند گفت همایون رو که اونجوری کرد الان میخوای اینجا بمونی گند بزنه به زندگی ما؟ این دختره اینهمه پول از کجا آورده ها ؟
یا مال و اموال تو رو بالا کشیده یا یه کارایی میکنه که موندن تو این خونه و خوردن نونش نجسه ...
صدای خوردن سیلی رو تو گوش فرامرز شنیدم ، اونقدر صداش بلند بود که منم ترسیدم .
فروغ داد زد اسم شاهگل نیار به دهنت
نه تو بیار نه اون رفیق دائم الخمرت فهمیدی ؟
همایون لیاقت شاهگل رو نداشت .
هیچ مردی لیاقت همچین زنی رو نداره .
فرامرز داد زد هیشکی جز حسن آره ؟
چی دیدی از این رفیقت که اینجوری جلوش سینه سپر میکنی؟
فروغ گفت رفیق من نیست خواهرمه ، از همه برام عزیز تره
اونقدر زن بود که بخاطر جون رفیق تو رفت خواست زن حسن بشه ...
ولی رفیق تو اونقدر نامرد بود که بخاطر خودش حتی حرفای شاهگل نشنید و رفت زن گرفت .
فرامرز گفت منظورت چیه ؟
فروغ گفت منظورم رو همایون خوب میدونه توهم نیازی نیست بدونی .
اومد داخل و زد زیر گریه
هرکار میکردم آروم نمیشد
نگاه بهم کرد و گفت پول این خونه رو از کجا آوردی ؟
بعد مرگ بدری اینجا چه خبر بود شاهگل ؟
این فکر مثل خوره روح منو میخوره ، منم تا چند وقت دیگه مثل بتول مجنون و دیوونه میشم تو رو به قرآن بگو چی شده ؟
سرشو گذاشتم رو پام و گفتم چرا بدونی ؟
بی خبری ، خوش خبری
فقط بدون نه مال و اموال تو رو بالا کشیدم نه از راه حروم پول این خونه رو بدست آوردم ...
فروغ دستمو گرفت و گفت پس از کجا بوده ؟ جان فروغ بگو
موهاشو نوازش میکردم و گفتم آدم باید بختش بلند باشه فروغ
گاهی دوتا بچه همزمان دنیا میان ، یکی شاه و یکی گدا
ولی بخت یکی بلنده و زندگیا جا به جا میشن ...
اونی که شاهه حتی وقتی که همه چیو داره ولی بازم گداس
اونی که نحسه همه جوره نحسه.
فروغ پاشد نشست و گفت این حرفا یعنی چی ؟
دستشو گرفتم و گفتم یعنی جای من و تو رو عوض کردن بخاطر این انگشت ...
بدری هم روز آخر عمرش رفت ...
ولی تو اونقدر خوش قلب بودی که همه چیو هم ازت گرفتن ولی بازم خانم خونه ای و من کنیزت