۱۲۲
لطفا قبل خوندن لایک کنید 🤍
یک هفته دیگه هم گذشت و فقط چهار روز مونده بود به چهلم بدری خانم .
همایون از ماجرا به کسی حرفی نزده بود ، گفت بعد چهلم یک شب میریم خواستگاری و ماجرا رو تموم میکنیم .
منم روی حرفش حرفی نزدم .
اون روز عصر در خونه رو یکی محکم کوبید ، کنار همایون رو ایوون نشسته بودم که شوهر حنانه درو باز کرد .
محمد دوان دوان اومد به سمتمون
حتی سلام هم نداد و گفت همایون پاشو که بدبخت شدیم.
انبار فرش قم اتیش گرفته ...
همایون رنگ از رخش پرید و گفت کدوم انبارا؟
محمد گفت نمیدونم فقط بهم خبر رسوندن انبار آتیش گرفته کدوم انبار و چند و چونشو نمیدونم .
همایون به شوهر حنانه گفت ماشین آماده کنه .
رفت بالا که لباس برداره ، دلشوره گرفته بودم . گفتم همایون مواظب خودت باش ، همایون پیشونیمو بوسید و گفت خیالت راحت نهایت دو سه روزه برمیگردم .
همایون با شمسی خانم خدافظی کرد و همراه محمد راهی شد .
همایون که رفت دلم گرفته بود ، طلا اومد کنارم نشست و گفت خانم جان غصه نخور آقا تا بوده سالی چندین و چند مرتبه راهی غم بوده . اونجا انبار فرش داره .
گفتم اگر انبار ها سوخته باشه همایون خیلی ضرر میکنه ؟
طلا خندید و گفت همه اون فرشا هم پودر شده باشه آقا ضرر نمیکنه وقتی شما رو داره ، بعدشم چند تا انبار چند جای متفاوت قم داره ...
فقط قم که نیست انبار اصلی فرشش زیر زمین همین خونس.
سری تکون دادم و گفتم باشه...
بعد رفتن همایون انگاری اصلا دل و دماغ نداشتم ، فروغ هم دیگه ندیده بودم دلمم نمیخواست برم خونه خودمون و آدمای سنگ دل اون خونه رو ببینم .
کارم شده بود سر زدن به اتاق همایون .
دو روز گذشت و خبر رسید که فقط یکی از انبار ها اتیش گرفته و حال همایون خوبه ، دو روز دیگه میمونه تا اوضاع رو روبراه کنه و برمیگرده .
فردا چهلم بدری خانم بود ، فروغ گفته بود دلم میخواد چهلم مامان بدری رو خونه خودم بگیرم .
هرچقدر هم بقیه مخالفت کرده بودن رضایت نداده بود و گفته بود باید حتما خونه خودم بگیرم .
دلم نمیخواست برم خونه فروغ و ببینمش ، دلم نمیخواست ببینم چجوری با کمال پررویی زل میزنه تو چشای من و میگه تو یه کنیز گربه صفتی .
اونروز زهرا همراه بتول خانم اومدن خونه شمسی خانم تا سر بزنن .
شمسی خانم لبخندی زد و خوش آمد گفت ، من سر درد بهونه کردم و خواستم برم بالا که زهرا گفت مهرانگیز خانم گفته فردا صبح علی الطلوع بری خونه فروغ آب و جارو کنی که برای عصر کاری نداشته باشیم .