۴۲
همایون لبخندی زد و گفت میدونم .
یهو صدای فروغ ما رو به خودمون آورد که گفت فکر میکردم با مهمانتون میاین خواستم برم داخل .
همایون با تعجب گفت مهمان؟
دستام از حرف فروغ یخ کرده بود .
فروغ خندید و گفت آره ، صبح به شاهگل گفته بودین مهمان غریبه دارین توی ایوون نباشم وقتی میاد .
متوجه نگاه و لبخند بدرالملوک خانم شدم ، همایون سری تکون داد و گفت افتاد به روز دیگه ای .
از شدت دل آشوبه حالم بد شد ، همش گمان میکردم زمین و زمان رو میخوام بالا بیارم .
به شهرزاد گفتم حالم خوش نیست و میرم داخل .
متوجه شدم که همایون هم پشت بند من داشت میومد داخل و گفت من دیشب نخوابیدم نه کسی در اتاقمو بزنه نه برای شام صدام کنید .
قدمامو به سمت پله ها تند کردم و تقریبا داشتم میدویدم ، در اتاقمو که باز کردم دست همایون نشست روی دستم و آهسته گفت معلوم هست داری چیکار میکنی ؟
خواستم برم داخل اتاق که گفت بیا اتاقم کارت دارم .
روبروش ایستاده بودم و بدون هیچ حرفی منتظر توضیح بود .
وقتی سکوتمو دید گفت داری منو بازی میدی؟ چی از من به این دختر بیچاره گفتی که شب نمیخوابه تا من بیام ، صبح نمیخوابه تا منو بدرقه کنه ؟
چی بهش گفتی که این خیالات خام تو سرشه.
گفتم گناه داره ، خیلی خاطرتونو میخواد ، چرا دلشو میشکنید؟
همایون با تعجب نگاهی بهم کرد و گفت خاطرمو میخواد ؟ چون خاطرمو میخواد من باید برم بگم بیا زن منو شو؟
چون خاطرمو میخواد باید بری بهش دروغ بگی ؟
با ناراحتی گفتم آره ، مگه یه آدم چی میخواد بیشتر از این که کسی قد دنیا بخوادش . اونقدر بخوادش که بخاطرش شب نخوابه و از دیدنش دستاش یخ کنه .
همایون هر لحظه چشاش گشاد تر میشد ، یهو داد زد مگه یه آدم چی میخواد ؟
تو چی میخوای ها ؟
چی میخواستی جز این که یه مردی پیدا بشه تو رو بخواد؟
یکی پیدا بشه شب نیاد خونه خودش بخوابه چون به خودش اعتماد نداره چون هر آن ممکنه از شدت خواستن تو خودشو بی آبرو کنه .
تو چی میخوای ها ؟
تقریبا داشت داد میزد ، خواستم از اتاق بیرون بیام که گلدون روی میز پرت کرد سمت دیوار و داد زد دارم با تو صحبت میکنم
دستام میلرزید و فکم قفل شده بود .
قطره های عرق روی شقیقه اش میدیدم ، اومد نزدیک تر و گفت چرا بهم دروغ گفتی که خاطر کسیو میخوای ها؟ چرا خواستی منو از سر خودت باز کنی؟
صدای شهرزاد و فروغ از پشت در شنیدم ، شهرزاد با تعجب درو باز کرد و گفت اینجا چخبره؟
همایون گفت تو برو بیرون ، شهرزاد آهسته گفت خان داداش مامان داره میاد بالا تو رو خدا مراعات کن.