با تمام کم و کاستی ها و اشتباهاتی ک داشته بازم مامانمه و در نهایت دوسش دارم و فداکاریاشو فراموش نمیکنم !
خیلی در حق من ظلم کرده خیلییی! اگر بگم میشینید به حالم زار زار گریه میکنید
ولی من پشت سر گذاشتم و سعی میکنم یادآوری نکنم
ولی این اخلاقش هنوزم منو زجر میده
من ازدواج کردم ، سعی میکنم خیلی کم برم خونه ش
چون حرفا و کاراش اذیتم میکنه مثلا دو هفته یه بار یا هرچند روز یه بار زنگ میزنم خبر میگیرم
ولی همونم دیگه دلم نمیکشه
مثلا میرم خونه شون میبینم اگرچیز خوبی داشته باشن نمیاره بخوریم و از جلو چشم برمیداره ، منو غریبه میدونه
یا اتفاقات خوب خونه رو نمیگه بهم
با بابام خوب باشن صد جا برن تعریف نمیکنه ، به حاش هر روز زنگ میزنه کوچیک ترین بحثی باشه برام میگه ، کلی از خواهر و برادرم بد میگه ، بنظرم میگه این بیکاره تو خونه ش بزار غصه بخوره😐😐
هزارتا چیز بخرن نمیگه ، یه جیزی خراب باشه با ضعف و زاری میگه
خسته شدم، چند بار غیر مستقیم گفتم بهش
یا اینکه جوابشو نمیدم یا سرد ج میدم
توی بارداری ، زمانی ک بچه هام کوچیک بودن، شیر میدادم یا کلا زمانای حساس هم رعایتمو نمیکرد