بله برون که صیغه محرمیت خوندن بدون روسری دید و بعدن کلی قربون صدقه رفت گفت فقط دوست داشتم بغلت کنم حیف که نمیشد
من بشدت با حجاب بودم شوهرم روز عقد بعد از عقد وقتی دیدم متعجب ماند باورش نمی شد
یک دختر با موهای بلند و بلوند )رنگ موهام کاملا طبیعی هست (
خودش بعدها گفت از خوشحال گریه ام گرفت تو همانی بودی که از خدا خواسته بودم
ان شاءالله همتون خوشبخت باشید چقدر کامنتا خوب بود🥰
استارتر جان الهی که به پای هم پیر بشید، ممنون از تاپیکت🌹
ببین خب قبل ازدواج ما هیچ دغدغه ای نداشتیم تو دوستی
مشکل که اصلا چون خودمون ۲تا بودیم هر تصمیمی میگرفتیم
فقط تنها دغدغه امون این بود کدوم کافه بریم کدوم رستوران بریم ولنتاین وتولد برای هم چی بخریم!
ولی بعد ازدواج اولا که پای خانواده هامون اومد وسط و هرکدوم نظرای خودشونو دادن بااینکه ما اجازه دخالت آنچنانی ندادیم ولی باز فکرمونو مشغول میکردن
مشکلاتی بهمون اضافه شد و مادر همسرم اجازه مهاجرت نداد و ما دعواهای بدی کردیم باهم دوتایی!الانم دغدغه امون پس انداز و پول برق وگاز و ....
مدلش کلا عوض شد همه چی
آهام بله دقیقا
چقد عالی میشد همه چیز مثل قبل میموند ، چون قبلش خیلی راحت وبی فکر بوده نسبت به بعدش
من همیشه فک میکنم بعد ازدواجم خیلی خوب میشه البته از خدا میخوامش ومثل مجردی گردش و راحتی واینا باشه😅
عشقتون پایدار جانم🌹🍃
ببین گردش واینا هست ولی دیگه مثل قبل نیست چون ما اون موقع ها هرجا دوست داشتیم میرفتیم ولی الان گاهی با خانواده ها به اجبار همراه میشیم که شاید خوش نگذره بعد همسرم کارشو عوض کرده دیگه فقط جمعه ها بتونیم رستوران بریم یا بیرون اونم نه همیشه چونکه باید به خانواده ها سر بزنیم و....
منم دیگه با دوستام میرم
شما هم ان شاالله خوشبخت بشید
من باحجاب بودم وفوق العاده خجالتی شب اول با روسری خوابیدم شوهرم انقد حرص خورد ولی چون منو میشناخت فقط یه بار گفت روسریتو دربیار گفتم نههههههه بعد چند شب اولین باری که دستش بهم خورد از خجالت یه جوری زدم زیر گریه ازترس اینکه بقیه نشنون گفت ببخش غلط کردم
