چندروزپیش خونه ی دوستمون مهمون بودیم یه خونوداه هم بودن بایه بچه ی شیطون و یه مادر بی خیال اخریرم بچه قهوه رو ریخت رو فرش صاحب خونه که رنگش روشن بود ازقیافه ی دوستم معلوم بود دلش میخواست خفه کنه بچه رو جالب اینجاست باابای بچه عذرخواهی کرد و الکی یکم دعواکرد بچه رو مادره سریع پرید گفت بچه رو جلو جمع دعوانکن بچه س دیگه پیش میاد خدایی اگه بچه هاتونو نمی تونید کنترل کنید جایی نبرید مردم بابدبختی خونه زندگی درست میکنن
چشم
,چای و قهوه که ما بزرگ تر ها هم پیش میاد بریزیم رو فرش
بچه چند سالش بود
چه حرف کلیشه ای یی!
کاری با اون مادر بیخیال ندارم ولی خواهشا عقل خودتون رو با بچه دو ساله مقایسه نکنید
من پسرم ماشاالله خیلی کنجکاوه نزدیک دوسالشه رفتیم خونه تازه عروس بخدا خودم پای پاش راه میرفتم تو خونه با اینکه کلی وسیله داشت ی ذره خسارت نزدیم کلا هر جا بریم خودم و شوهرم حواستون هست
حالا همین مادر تو خونه بچه رو روزگار نمی‌ده و تو جمع روشن فکر شده
دختر عمه منم خیلی بی خیاله
بچه هاشون شارژرو میگیرند دستشون هندزفری را میگیرند
منتظرند من و خواهرم بیافتیم دنبال بچه هاشون
اون که بچه بوده من که قهوه بدست رفتم سر میز دخترم ببینم چی می‌نویسه فنجون قهوه چپه کردم رو کتاب و دفتر مشقش ک کلی هم روش حساس بود دوتایی گریه میکردیم
دوتاشو انداختیم آشغالی افتضاح خراب شد
حالا قهوه خوبه بچه فامیل پیپی کرده بود رو فرش آشپزخونه
یه بارم دخترعموی شوهرم با دوستاش اومدن خونه ما وای هر کدوم دوتا بچه کوچک
اینارو ول کرده بودن تو خونه من تازه عروس خودشون رفته بودن تو اتاق حرف زدن وای بچه ها هر کاری دلشون میخواست میکردن دیگه...
بچه یکی شون هم چای رو ریخت رو مبل نو مامانش عین خیالشم نبود تازه میگفت یه جا رفتیم بچه فلان چیزو ریخت رو فرش تازه عروس .... عروسه انقدر باسلیقه بود ماست و زود ریخت رو فرش از اولشم تمیز تر شد....
واقعا بعضی مادرا بی خیالن دیگه....
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز