و در پایان...دلم فریاد بود ، در نگاهم اشک ، در گلویم بغض اما بلند تر از همه میخندیدم!! جوکر: من لبخند میزنم که دردامو پنهان کنم و آرزومه یه روز یکی بیاد نگام کنه و بفهمه همه چی دروغه 🙂 ...۱۴۰۳/۳/۱۹🚶درسته شد تجربه ولی نه قلبی موند ، نه حسی ، نه ذوقی!!!!🖤میخواست گریه نکند اما جنازهاش در رودخانهی اتاقش پیدا شد.🙃
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.