2777
2789
مامان های عزیز خوشحال می شم به این وبلاگ سر بزنید فعلن لباس های مارک دارهست بعدن اسباب بازی و وسایل کودک هم بهش اضافه می شه
http://www.ninitip.persianblog.ir

همه رو خودم از خارج از ایران اوردم

مامان ها تو روخدا اگه بچه هاتون مشکل گفتاری و رفتاری دارن سریعتر درستش کنید.

امیر علی من پنج و نیم سالش بود ولی هنوز خوب حرف نمیزد😔😔 فک میکردم خودش خوب میشه. یکی از مامان ها خدا خیرش بده تو اینستا تا آخر عمر دعاش میکنم پیج اقای خلیلی و خانه رشد رو برام فرستاد.

الان دارم باهاشون درمان آنلاین میگیرم. امیر علی خیلی پیشرفت کرده🥹🥹 فقط کاش زودتر آشنا میشدم. خیلی نگرانم مدرسه نرسه. 

یه تیم تخصصی از گفتار و کار درمان و روانشناس دارن، هر مشکلی تو رشد بچه هاتون داشتین بهشون دایرکت بدید. 



چرا مادرمان را دوست داریم؟



چون ما را با درد ‌به دنیا آورد و بلافاصله با لبخند ‌درآغوش گرفت

چون وقتی بچه بودیم شیرشیشه را قبل از توی حلق ما، پشت دستش می‌ریخت تا شیر زیاد داغ نباشد و ...

و وقتی توی اتاق خراب کاری می‌کردیم با ما بداخلاقی نمی‌کرد و آبروی ما را نمی‌برد

و وقتی بعدها به زندگی‌ اش‌گند می‌زدیم فقط می‌گفت: خب جوونه دیگه، پیش میاد!

چون وقتی تب می‌کردیم، او هم عرق می‌ریخت

چون اون موقع که بچه بودیم وقتی توی میهمانی خجالت می‌کشیدیم و توی گوشش می‌گفتیم سیب می خوام، با صدای بلند می‌گفت :" منیر خانوم بی زحمت یه سیب به این بچه بدهید"

و وقتی پدرمان ما را به خاطر بی احترامی به مادر کتک می‌زد، با پدر دعوا می‌کرد

چون وقتی بچه بودیم هر روز صبح "بسم الله" می گفت و دنبال کیف و دفتر و مداد و جوراب ما می‌گشت

چون شبهای امتحان و کنکور پابه‌پای ما بیدار می ماند ومارا تروخشک میکرد، اما کسی نبود که برای او قهوه بیاورد و میوه پوست بکند

به خاطر اینکه موقع سربازی رفتن ما، گریه می‌کرد و نذر می کرد و کسی راکه این بساط را راه انداخته نفرین می‌کرد
و پوتین‌هایمان را در هر مرخصی واکس می‌زد

...

چون وقتی در قابلمه عدسی را برمی دارد، یک بخاری بلند می شود که آدم دلش می خواهد سر صبح زمستانی غش کند

چون بعد از گرفتن هدیه روز مادر، تمام فکر و ذکرش این است که مبادا کاسب‌های بی انصاف سر طفل معصومش را کلاه گذاشته باشند

چون وقتی که موقع مریضیش یک لیوان آب به دستش می دهیم یک طوری تشکر می کند که واقعا باور می‌کنیم شاخ قول شکانده‌ایم

چون هیچوقت یادش نمی‌رود که از چه غذایی بدمان می‌آید و عاشق کدام غذاها هستیم

چون بچه هایمان را هم مثل خودمان و شاید هم بیشتر دوست دارد

چون حتی وقتی یک شب با اوجروبحثمان می شود و از خانه اش می رویم،فردایش زنگ می زند سرکارمان و از دلمان درمی آورد

چون موقع خواندن مفاتیح عینک می‌زند و وقت اشک ریختن برای رفتگان عینکش را برمی‌دارد

چون

چون...



چون مادراست




منم زیبا
که زیبا بنده ام را دوست میدارم


تو بگشا گوش دل پروردگارت با تو میگوید:

ترا در بیکران، دنیای تنهایان

رهایت من نخواهم کرد

رها کن غیر من را آشتی کن با خدای خود

تو غیر از من چه میجویی؟

تو با هر کس به غیر از من چه میگویی؟

تو راه بندگی طی کن عزیزا من خدایی خوب میدانم

تو دعوت کن مرا با خود به اشکی .یا خدایی میهمانم کن

که من چشمان اشک الوده ات را دوست میدارم

طلب کن خالق خود را.بجو مارا تو خواهی یافت

که عاشق میشوی بر ما و عاشق میشوم بر تو که

وصل عاشق و معشوق هم،اهسته میگویم، خدایی عالمی دارد

تویی زیباتر از خورشید زیبایم.تویی والاترین مهمان دنیایم.

که دنیا بی تو چیزی چون تورا کم داشت

وقتی تو را من افریدم بر خودم احسنت میگفتم

مگر ایا کسی هم با خدایش قهر میگردد؟

هزاران توبه ات را گرچه بشکستی.ببینم من تورا از درگهم راندم؟

که میترساندت از من؟رها کن ان خدای دور

آن نامهربان معبود.آن مخلوق خود را

این منم پروردگار مهربانت.خالقت.اینک صدایم کن مرا.با قطره اشکی

به پیش اور دو دست خالی خودرا. با زبان بسته ات کاری ندارم

لیک غوغای دل بشکسته ات را من شنیدم

غریب این زمین خاکی ام.آیا عزیزم حاجتی داری؟

بگو جز من کس دیگر نمیفهمد.به نجوایی صدایم کن.بدان اغوش من باز است

قسم بر عاشقان پاک با ایمان

قسم بر اسبهای خسته در میدان

تو را در بهترین اوقات اوردم

قسم بر عصر روشن ، تکیه کن بر من

قسم بر روز، هنگامی که عالم را بگیرد نور

قسم بر اختران روشن اما دور، رهایت من نخواهم کرد

برای درک اغوشم,شروع کن,یک قدم با تو

تمام گامهای مانده اش با من

تو بگشا گوش دل پروردگارت با تو میگوید

ترا در بیکران دنیای تنهایان.رهایت من نخواهم کرد



سهراب سپهری
وای این متنه چقدر قشنگ بود
خدا رو شکر که مار رو لایق مادر شدن دونست
از همه جالب ترش می دونی کدوم قسمت بود؟
"""چون بعد از گرفتن هدیه روز مادر، تمام فکر و ذکرش این است که مبادا کاسب‌های بی انصاف سر طفل معصومش را کلاه گذاشته باشند """
آخییییییییییییییییییی
خدا سایه مادرامون رو بالا سرمون حفظ کنه
تنشون رو سلامت کنه
دلشون رو شاد کنه
قرررررررررررررررررررررربونت برم با این شعرهای قشنگی که گذاشتی

اشک توی چشمم جمع شد . فدای مادرم بشم که بدون مادر و خواهر ما ها رو توی شهر غریب تنهایی به دندون کشیده و بزرگ کرده ... آخه طفلک مادر من مادرش رو توی سن 2 سالگی از دست داده
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز