2777
2789
مرد احساس را خلق کرد و زن عشق را ، مرد زندگی را کشف کرد و زن خوبی را ، مرد پول را کشف کرد و زن خرید کردن را ، از آن موقع به بعد مرد چیزهای زیادی را کشف کرد ولی زن همچنان در حال خرید کردن است!!!!!!!!

مامان ها تو روخدا اگه بچه هاتون مشکل گفتاری و رفتاری دارن سریعتر درستش کنید.

امیر علی من پنج و نیم سالش بود ولی هنوز خوب حرف نمیزد😔😔 فک میکردم خودش خوب میشه. یکی از مامان ها خدا خیرش بده تو اینستا تا آخر عمر دعاش میکنم پیج اقای خلیلی و خانه رشد رو برام فرستاد.

الان دارم باهاشون درمان آنلاین میگیرم. امیر علی خیلی پیشرفت کرده🥹🥹 فقط کاش زودتر آشنا میشدم. خیلی نگرانم مدرسه نرسه. 

یه تیم تخصصی از گفتار و کار درمان و روانشناس دارن، هر مشکلی تو رشد بچه هاتون داشتین بهشون دایرکت بدید. 



طنز انواع زن ها و انواع مردها مثل چی هستند زنها مثل اطو هستند هم مصرفشان بالا است هم زود داغ می کنند البته بدون بخارش هم بدرد نمی‌خورد. زن ها مثل پیاز هستند ظاهر سفید و ظریفی دارند اما باطنشان اشک آدم رو در می‌آورد. زنها مثل سکوت هستند با کوچکترین حرفی میشکنند. زنها مثل چراغ راهنمایی هستند هر چقدر هم با آنها حرف بزنی باز هم مرتب رنگ عوض می کنند. زنها مثل تخت خوابگاه هستند نوها و تازه هایشان کمیابند و کهنه هایش هم سرو صدا زیاد می کنند. زن ها مثل الکل هستند دیر بجنبی همهشان می پرند. زنها مثل عینک دودی هستند با هردو دنیا را تیره و تار می بینی. زنها مثل ظرف سفالی هستند بدون رنگ و لعاب جلوه ای ندارند. زنها مثل کامپیوتر هستند یک بار خودش را میگیری و یک عمر لوازم جانبی آنرا. زنها مثل کیک خامه ای هستند با نگاه اول آب از لب و لوچه آدم آویزان می شود اما کمی بعد دل آدم را میزند. زنها مثل زیر شلواری هستند مردا با هیچکدامشان جرأت نمی کنند به بازار بروند. زنها مثل بچه ها هستند تا وقتی که ساکتند خوبند. و اما مردها مردها مثل مخلوط کن هستند در هر خانه یکی از آنها هست ولی نمیدانید به چه درد میخورد مردها مثل آگهی بازرگانی هستند حتی یک کلمه از چیزهائی را که میگویند نمیتوان باور کرد مردها مثل کامپیوتر هستند. کاربری شان سخت است و هرگز حافظه ای قوی ندارند مردها مثل سیمان هستند. وقتی جائی پهنشان میکنی باید با کلنگ آنها را از جا بکنی مردها مثل طالع بینی مجلات هستند. همیشه به شما میگویند که چه بکنید و معمولاً اشتباه می گویند. مردها مثل جای پارک هستند. خوب هایشان قبلا اشغال شده و آنهائی که باقی مانده اند یا کوچک هستند یا جلوی درب منزل مردم مردها مثل پاپ کورن (ذرت بو داده) هستند. بامزه هستند ولی جای غذا را نمی گیرند مردها مثل باران بهاری هستند. هیچوقت نمیدانید کی می آیند ، چقدر ادامه دارد و کی قطع میشود مردها مثل پیکان دست دوم هستند ارزان هستند و غیر قابل اطمینان. مردها مثل موز هستند، هرچه پیرتر میشوند وارفته تر میشوند مردها مثل نوزاد هستند، در اولین نگاه شیرین و بامزه هستند اما خیلی زود از تمیز کردن و مراقبت از آنها خسته می شوید

خانم: عزیزم، اگر من بمیرم تو چه کار می کنی؟ آقا: چرا عزیزم؛ خوب معلومه خیلی ناراحت می شم. خانم: دوباره ازدواج می کنی؟ آقا: نه معلومه که نمی کنم خانم: دوست نداری ازدواج کنی؟ آقا: خوب دوست که دارم خانم: پس چرا ازدواج نمی کنی؟ آقا: خیلی خوب، دوباره ازدواج می کنم خانم: تو این کار رو می کنی؟ آقا: بله خانم:( پس از یک مکث طولانی) باهاش توی تخت من می خوابی؟ آقا: خوب آره، فکر کنم همچین کاری کنم خانم:خوبه، حالا فهمیدم، لابد میذاری لباس های من رو هم بپوشه؟ آقا: فکر کنم اگه بخواهد بهش اجازه بدم خانم: (با سردی) واقعا؟! حتما جای عکس های من رو هم با عکس های او عوض میکنی؟ آقا: آره فکر کنم کار درستی باشه خانم: این طوریه؟ آیا بهش اجازه میدی که با چوب گلف من بازی کنه؟ آقا: نه عزیزم آخه اون چپ دسته!!!!
سلام به همگی سارای عزیز کلی حالمون عوض شد خیییییییییییییییییییییییلی ممنون هیوا جان چرا خودتو ناراحت میکنی؟ مطمئن باش بچت که به دنیا بیاد اونقدر بیان که خودت خسته بشی من در اراک زندگی میکنم خانواده هردومون اینجان خانواده شوشو از اون موقعی که متوجه شدن بیشتر بهم زنگ میزنن ولی مثل مامان خودم نه چون منم بیشتر به مامانم میزنگم تا به اونا پس ناراحت نمیشم من همش تو این فکرم که سال دیگه بچم پیشمه و به قول شوهرم این سکوتو و یکنواختیو از بین میبره خدا بزرگه نگران نباش
نام ------------تاریخ آخرین پریود-----------تاریخ زایمان-----------نوع زایمان -------------- چندمین بارداری

مینا -----------89/7/14------------------90/4/15----------------سزارین -------------- بارداری دوم ( یه پسر هفت سال و نیمه دارم )

هیوا...1 ابان 89....24 تیر....سزارین....بارداری اول.....بتام با 2 روز تاخیر 176 بود

سارا - 26 شهریور 1389د آخرین پری خودم متولد 1 آبان 1360 تاریخ زایمان 6 تیر 1390 بارداری اول و دوست دارم طبیعی زایمان کنم فروردین 1388 ازدواج کردیم



مامان باران....... ا آبان 89............ 27 تیر 90............ سزارین........... بارداری دوم (یه دختر سه سال و نیمه)


تارا.......... 25 مهر 89 ........... تاریخ زایمان رو نمیدونم ........ دوست دارم طبیعی باشه.......... بارداری اول

فاطمه........12 مهر 89............ تارخ زایمان رو سونو داده 30 تیر با احتمال 1 هفته کمتر یا بیشتر!.............. اگه خدا بخواد دوست دارم طبیعی باشه............. اولین بارداری..............28 سالمه...........3 سال هم هست ازدواج کردیم.
آیسان ................8 /7 /89 ..............15 تیر 90 .............طبیعی انشا... ............بارداری دوم(دختر سه ساله

سلام

وای سارا جون مرسی کلی از دستت خندیدم

بقیه دوست جونیا این حالتها طبیعیه و زود گذر ،، در شدیدترین حالات ویار هم آسیبی به جنین نمی رسه تو سه ماهه اول فقط یک تا دو کیلو اضافه وزن کافیه پس نگران نباشید نی نی ها زرنگ تر از این حرفان از بدن مادر تمام موادی که لازم دارن و می گیرن
سلام دوست جونها!!!!!!! امروز از صبح اینترنت قطع بود. از دیروز تا حالا چقدر مطلب نوشتین!!!!!!!! آفرین!!!! می بینم که اکتیوترین گروه ما هستیم!!! بچه ها من تا همین چند روز پیش حالم خیلی خوب بود. اما سه چهار روزه گلوم (گلویم!!) بدجوری گرفته صدام اصلا در نمیاد. دو روز پیش هم گردنم گرفت و کلا خیلی با حال شدم!!! رفتم دکتر گفت هیچی نیست. نه سرما خوردگی نه عفونت نه هیچی! دکتره می گفت گرفتگی عضلات و خشکی مخاط و حالتهایی مثل سرما خوردگی و آلرِژی از عوارض بارداریه!! خوب ما هم اینجوری دچارش شدیم دیگه. کلی خوشحال بودم که ویار و تهوع ندارم الان دو سه روزه همه کارهای خونه ام مونده. بیچاره شوهرم همش باید منو ماساژ بده. راستی پادرد هم دارم. اگه دچار این حالتها شدین نگران نباشید مثل همیشه طبیعیه.
دوستان گلی که تنهایید و هر کدوم به شکلی تو غربت هستید. می خواستم بگم توکلتون به خدا باشه. فکر نکنید من پیش مامانم هستم و همه چیز بر وفق مراده و از حال شما خبر ندارم. هم من و هم شوهرم از خانواده هامون دوریم. واسه همین برای هم همه چی شدیم. سعی می کنیم جای خالی اونا رو برای هم پر کنیم سعی می کنیم حال همو خوب نگه داریم. دو تاییمون دانشجوییم و به شدت درگیر تز و پایان نامه. اگر بخواییم درگیر دوری و استرس و غم غصه بشیم که باید از همه اهداف و آرمانهامون دست بکشیم و بریم و یه گوشه بشینیم. تازه الان که داریم مامان و بابا می شیم واقعا واقا کمتر احساس تنهایی و دوری میکنیم. همه دنیای ما شده این کوچولویی که الان تو راهه. الهی قربونش برم هنز نیومده با خودش یه عالمه احساس شادی و سرزندگی آورده. دوستان عزیزم ارتباطتون رو با خدا قویتر کنید. روزی چند صفحه قرآن خوندن و ذکر گفتن واقعا حال آدمو بهتر می کنه.
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز