من از ۸صبح با بچم سرکله زدم س۱۲رفتم کلاسخودم تا ۷رسیدم خونه بودم
انگار امروز روز من نبود
کلا کارام پبش نرفت همش خرابکاری
سرکلاس با یه اقایی بحثم شد... توپیدم بهش...
)(کار هنری زدم میگف اینا چین اسم ایمه بزن() گفتم تواز هنر چی میدونی کی روی تاپ اسم امام میزنه🤯🤯🤯🤯
اومدم خونه هی اخلاقموووو شارژ شارژ کردم ک روزمو خرابترنشه
بعد کادو وکیک و.....توسط همسرم وبچم گرفتم
همسرم گف خستم گفتم بخواب خوووووو اما
همش گیر گیر میده اخم میکنه ب من یا بچم 🤯😳🥺
اصلا حرفشو مثل یک انسان نمیتونه بزنه.
..ب غذا خوردن بچم گیر داد باهم بحث کردن..گفتم ولکن🫣🫣🫣🫣 توروخدااااا
یا
من به دوستم ویس دادم قرار فردامو چک کنم ... دومین ویس دادم ساعت جدید قرارو بگم میگه اه ی ویس دوبار میدی باحالت مسخره🥵🥸
هیچی نگفتم
اخر گفتم فردا ناهار چی ببرم
پاشدم ناهار فرداشو بارکردم.. ی دست درد نکنه نمیگه
دارم از خستگی میمیرم... شام اوردم براش . میگه اب بده سس بده پاشو نمک بیار گفتم منم خستم بخدا
ظرفا رو شستم.... اخر گفتم وای ماشین لباسشویی رو نزدم لباس های دیگتو میپوشی .؟یا بزنم ماشینو.؟؟؟
گفت پس از صب چکار میکردی🥵🥵🥵🥶
توپیدم گفتم هیچی بچتو تروخشک کردم ناهار شو درسشو خونرو اماده شدم واس کلاسای خودم
گفت خوب که چی از ۸ صب ماشینو میزدی تا الان خشک شده بود با حس طلبکارانه حرف میزنه...
منم گفتم خوب توبیا روشن کن اصلا بلد نیستی بگی بزن همسرم لطفا بزن صب میخوام لباسامو
یا هرچی فقظ غر میزنی.... یادته باباتم میگفت غر میزنی
گفت بابام غلط میکنه با تو
زبان دراز
منم دوست دارم لج کنم باهاش