عشق اول یادم اومد مدتها از راه دور عشق و عاشقی کردیم ولی هیچوقت ن ناراحتم واسش نه یادش میکنم الان گفتی فکر کردم تا یادم اومد 😕اینا مزخرفه عشق اول و اینا کشکه خاطره مهمه روزای خوب و بد کنار همدیگه داشتن و و و اینا از ادم یه ادم فراموش نشدنی میسازه همسر سابقمو هیچوقت فراموش نکردم عاشق نبودم ولی چون تو بچگی ازدواج کردم و اونم کم سن و سال بود و عاشقم شده بود واقعا عشقش بودم ولی سازگاری نداشتیم اصلا باهم همین عشق زیادی هم تبدیل به ادم بیمار و وسواس و شکاک و دست بزن دار کرده بود هرراهی رفتم خوب نشد ازش جداشدم ولی دلم براش میسوزه چون میدونم بااینکه ازدواج مجدد کرد بازم دلش اینجا گیره خیلی حرفا خیلی کارا خیلی اتفاقا افتاد که فهمیدم دلش هنوز گیره،جلو پسرم طوری رفتارمیکنه که نمیخاد انگار خبری ازمن داشته باشه و یک کلمه حرف از من جلوش بشه ولی هرکسیو دید خبرموگرفت بااینکه ازدواج کردم میگه هرجا هست خوشبخت باشه
منم مثل کف دستم میشناسمش و همیشه ناراحتشم دوس ندارم دلش هنوز گیر باشع گاهی خوابشم میبینم مثل دوشب پیش که نصف شب کلی گریه کردم که چرا خواباش دس ازسرم برنمیداره درسته خاطره هام باهاش تلخ بود ولی فراموش نشدنی شد،خیلی بد کرد ولی به خاطر همون عشقی که ازش مطمئن بودم همش میگم انشاالله هرجا هست خوشبخت باشه و سلامت و سایش بالاسر پسرم