من الان حدوده ۴۰ روزه اومدم خونه مامانبزرگم چون داییم فوت کرده مامانم رفته شهرستان خونه مامانبزرگ مادریم
بعد اینجا درس میخونم صبا ساعته ۱ هم میخوابم پسر عموم ۱۰ سالشه دو روزه اومده همدوره رو مغزم راه میره
بعد تو اتاقا همه خاب بودن من اومدم تو سالن بخوابم این اومد از عمد تلوزیونو روشن کرد صداشم زیاد کرد منم سردرد داشتم رفتم تلوزیونو از پریز کشیدم و یکم بحثمون شد اون رفت تو انباری الان اومده منم دیگه خوابم نرفت
اومدم تو اتاق نشستم درس بخونم آبجیم اومده میگه پسر عموم بهم گفته گوه خورده همچین کاری کرده حالا تمرگید؟😐گفته کاش اینم بره کناره داییش بخابه
منم چیزی نگفتم گفتم بزار اینجوری بیشتر عصبی بشه الان رفته اسپیکر برداشته اهنگ گذاشته🙂ای خدااااا
مامانم دیگه جمعه نیاد ولی خب جیگرم خون شد از دسته اینا😭شهرستان که همه میان و میرن خیلی شلوغه نمیشه درس خوند