2777
2789
عنوان

من بچه ی یه مادر تنبل و افسرده و همیشه خواب بودم....

| مشاهده متن کامل بحث + 1969 بازدید | 59 پست

خونمون همیشه کثیف و بهم ریخته بود‌

عادت کرده بودم به اون شرایط و چون تو اون شهر تنها بودیم فکر میکردم خب همه مامانا اینجورین و باباها کارارو انجام میدن 

عادت داشتم که هیچوقت سینک ظرفشوییمون خالی نباشه و همیشه کوهی از ظرف اونجا باشه و خیلی وقتا یه قاشق پیدا نشه که غذا بخوریم و....

سخته مخصوصا دقتی انوز کوچیکی و نمیتونی از پس کارهات بر بیای '''مادرشوهر منم همین بوده ''' هنوز وقتی صبح ها پسرم‌مدرسه میره براش لقمه میگیرم شب قبل ساندویچ حاضر میکنم '' شولرم‌طفلک‌میگه حسودیم‌میشع آرزو بدل موندم مامان صبح‌پاشه ما رو بفرسته مدرسه '''' از بس زن تنبلی بوده هنوزم‌همینه 

به بار با حسرت گفت میشه هر وقت برای بچه ها لقمه میذاری تو کیف منم بزاری '' الان‌همیشه سه تا لقمه میگیرم دلم‌ کبای شد اون روز با حرفش '' بعضی فقط زاییدن بلدن 

خدایا شکرت

بچه‌ها، باورم نمی‌شه!!!!

دیروز جاریمو دیدم، انقدر لاغر شده بود که واقعاً شوکه شدم! 😳 

از خواهرشوهرم پرسیدم چطور تونسته انقدر وزن کم کنه و لباس‌های خوشگلش اندازش بشه. گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته.منم سریع از کافه بازار دانلودش کردم و رژیممو شروع کردم، تا الان که خیلی راضی بودم، تازه الان تخفیفم دارن!

بچه ها شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید

فکر کردن به گذشته و ماندن در خاطرات گذشته که چیزی رو حل نمی کنه خدا رو شکر که الان یه انسان بالغی و ...

نه مینویسم تا بخونن 

خیلیا الانم مث همون استارتر و مامان منن 

بیاید یه بارم از زبون بچه ها داستانو بشنویم شاید تکونی به خودمون دادیم 

شاید به یه نفر کمک شد 

خیلی وقتا ناهارم نداشتیم  میومدیم خونه لباسامونو دم در میکندیم مینداختیم تو و میرفتیم بازی تو ...



آخ آخ طفلک بابات چی کشیده ''' بیچاره برادر شوهرم در آینده همینه 

خدایا شکرت

کاش وقتی خدا نعمت با ارزشی مثل بچه رو به خانواده میده لیاقت نگهداریش رو هم بهشون بده، چه اوناییکه پول ندارن بچه میارن چه اوناییکه اینجوری از زیر مسئوليت مراقبت شونه خالی میکنن، طرف توی پول آزمایشهای دوران بارداری و شیر خشک بچه مونده، خب چرا آوردینش وقتی نمی‌تونید ابتدایی ترین نیازهاشو رفع کنید؟ یا همین مادرهای افسرده و تنبل، شما که وضع زندگیتون رو دارید میبینید چرا این دسته گل هارو میارید که زجر بکشن آخه 

تااین که یه بار رفتم خونه دوستم 

دیدم همه جا تمیزه ظرف کثیف نیست 

مامانش صورت پف آلود و خسته نداره شادابه میخنده حرف میزنه 

برامون میوه آورد دیگه پشمام کلا ریخت 

مگه مامانا اینجوری هم هستن؟ تو باور من مامانا میخوابیدن خودمون میرفتیم در یخچال یه چیزی پیدا میکردیم 

کم کم فهمیدم که آره مامان من فرق میکنه با همه....

و بزرگتر شدم یه بار برا درس علون قرار بود آزمایش انجام بدیم گروه بندیمون کردن و معلم گفت تو گروه ما خونه ما همه جمع بشیم 

که یهو یکی گفت نه خانوم خونه اینا نریم خیلی کثیفه مامانشم خوابه 

من قبلا برده بودمشون خونمون وضعیتمو میدونستن 

چقدر خجالت کشیدم اون روز 

عزیزم  چقد غمناک منم واقع دلم بحال بچهای اون خانوم سوخت  منم یمدتی شبادیرمیخوابیدم اما خودمو مجبور میکردم صبا با بچم بیدارشم گرسنگی نکشه تنها نباشه 

💜تواستعاره ای هستی از تمام حس های خوب دنیا💜💞💞💞💞💞💞

مامانم دقیقا مثل همون استارتر یه زن زیبا و فهمیده و سنجیده سخنه 

همه چیش خوبه ها الان بشینی باهاش صحبت کنی لذت میبری 

از یه خانواده با اصالت 

تو شهر ما بهش میگن خان زاده 

بسیار خانم با کمالات و با احترامیه 

تو هر جمعی وارد بشه همه جلو پاش بلند میشن 

اما افسرده بود😞😞😞😞😞

هیچ بدی نداشت ها 

یه آدم پیدا نمیکنی از مادر من بد بگه 

من خیلییییی خاستگار داشتم دلیلش همین مادرم بود 

همه میگن مادرو ببین دخترو بگیر 

اینارو گفتم که بدونید چجور زنیه 

شوهرم انقدر دوسش داره بهش میگه دردات بیان برام 

ولی من بچگی که هیچی بزرگتر شدمم عذا زیادی از دستش کشیدم 

یه بار تو روش گفتم مامان میدونی تو یه مرده ی متحرک بودی 

تازه متحرکم نبودی بعضی وقتا پامیشدی کاری میکردی اونم اگه دلت میخواست 

من مادر نداشتم بی مادر بزرگ شدم

خیلی ناراحت شد گفت دست خودم نبوده قرص میخوردم افسرده بودم 

مگه چش بود؟ بهترین زندگیو داشت خانما 

الانم داره همه حسرتشو میخورن 

بابام میذارش رو سرش انقدر دوسش داره که نگو 

فقط بابامو دوست نداره 

از روز اول دوسش نداشته ازش متنفره

2810
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز