مادرشوهر من یه شهر دیگه است
هر سری بریم یه گونی برنج میبریم اونجام میرسیم کلی خرید میکنیم که مثلا سه روز بمونیم
از روز دوم مادرشوهرم یا پدرشوهرم که مثل پدر شوهر شما از صد تا مادرشوهرت زبونش تیزتره تیکه انداختن زو شروع میکنن
که اکثرا من با گریه برمیگردم
اخرین بار پدر شوهرم گفت بابات تو رو به ما انداخت😵💫😵💫😵💫
منم گفتم عیب و ایرادم چیه ؟بگید خودمم بدونم بعد گفت شوخی کردم جنبه داشته باش
رفتیم از خونه بیرون شوهرمم گفت بابام شوخی کرده
حالا انگار خودشون چه تحفه ای هستن که منو بهشون انداختن