سلام عزیزم بله پاک کردم چون روزهارو قاطی کرده بودم
از حالم بخوام بگم تو این هفته دو سه بار رفتم بیمارستان ولی همشمیگفتن کورتاژ منم نمیخواستم مامانمم میگفت نه
ولی یه پرستار سن داری گفت بروخونه دارو گیاهی بخور میوفته مام امدیم خونه همسرم تخم شوید و رازیانه دم کرد غلیظ خوردم دو ساعت بعدش لکه بینیم شرو شد نصف شب از درد جیغ میزدم
روزامو گم کردم نمیدونم دقیقا چند شنبه بود دقیقا ساعت ۴ صب بود شرو شد تا به امروز پروسه سقط هر چیزی ک دفع میشد یه دور زجه زدن داشتیم ومادرم و همسرم و زنداداشم ک هیچ وظیفه ای نداشت ولی پا به پای من بودن
دیگه درد ک کمتر شده الان ،ولی واقعا مرگ به چشم دیدم خدا نسیب هیچ کسی نکنه
از نظر جسمیبهترم ولی از نظر روحی داغون
این روزا هم میگذره
مرسی به یادم بودی عزیز دل
من اصلا متوجه نشدم شرمنده خدا سلامتی بده به همسر معصومه از وقتی فهمیدم براشون دعا میخونم انشالله زودی خوب بشن الهی آمین