2777
2789
عنوان

دورهمی دوستان قدیمی (+جدیدیااااااا)

| مشاهده متن کامل بحث + 1292321 بازدید | 69516 پست

بچه یه چیزی تو دلم مونده نگم میترکم😍

جاریمو بعد مدت‌ها دیدم، انقدرررر لاغر شده بود که شوکه شدم! 😳

پرسیدم چی کار کرده تونسته اون لباس خوشگلشو بپوشه تازه دیدم همه چی هم می‌خوره!گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته 
عید نزدیکه و منم تصمیم گرفتم تغییر کنم. سریع از کافه بازار دانلود کردم و شروع کردم، تازه الان تخفیف هم دارن! 🎉

شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید

میدونی تو فامیل دومادش، همه این مادر رو مسخره میکننولی من فکر که میکنم میبینم این مادر اینجوری بلد ب ...

اره دیگع .

بیچاره همین راهو بلد بوده و انجام داده 

واقعا گاهی راهی نیس 

خدارحمتش کنه انشالله

بزرگه ۵۵ سالشه کوچیکه ۴۱ والا یکم زیادی بازن تو چند تا کشور خونه زندگی دارن، خدایی خیلی باید مثبت با ...

جیرررررانننن 🫤🫤🫤

تو تاییدشون میکنی؟؟مگه وقتی همه چیز داری نباید تشکیل خانواده بدی؟؟

من کاملاااا با مادرت هم نظرم 

اره خداروشکر تا عصر خوابیده حالا نگهبان شب شده

خداروشکر

نگهبان شب 😄😄😄


منم خونه مامانم موندم

شوهرم الان رسید خونه

گفت تب و لرز دارم

با اون حالش همکارشو رسونده خونش گ سگ سرماس تو سرما نمونه...


خدایا من دارم فکر میکنم

چرا معصومه این همه دکتر برده

چرا عفونی نبرده

چرا متخصص نبرده

وقتی مرد داره اذیت میشه 💔💔💔


شاید متخصص چیزی میداد ک زودتر سرپا میشد💔🥲

ای خداااااا

یه سرهمی تنش می‌کنی با کلاه با اون کفش های کوچولوشون آخ بچه ها تو زمستون خیلی عشق میشنبعد هی فشارش م ...

دیشب شهر ما یکم برف بارید...بعد تو خونه صحبت از برف بازی بود... دخترم از صبح که بیدار شده بود همش میگف بریم برف بازی

هر کی هم زنگ میزد بهمون، گوشی رو میگرفت میگفت میخوایم بریم برف بازی 🥰

دیگ بعد ناهار بردیمش خارج شهر ولی چون از صبح هوا افتابی بود همه برفها اب شده بود... بعد کلی گشتن یه جا رو پیدا کردیم یکم برف داشت... انقدر ذوق کرده بود و خوشحال بود که نگو🥰😍

دماغش هم قرمز شده بود فسقلی😍🥰😘بدو بدو میرفت برف میورد که روی من و خواهرم بریزه بعد نرسیده ب ما از دستش میریخت 😁

باز دوباره بدو بدو میرفت 


بعد تو وقت استراحتش 😁داشت با اشتها چایی میخورد تو اون هوای سرد و با دماغ قرمزش 😁😍منم داشتم ازش فیلم میگرفتم...خیلی جدی به دوربین و من نگاه میکرد و چاییش رو میخورد...دید من ول نمیکنم 😁دستاشو اورد بالا علامت پیروزی نشون داد بعد پشتشو به دوربین کرد رفت پیش مامانم گفت مامانجون بازم چایی میخوام 😁😁


تو راه برگشتم قبل اینکه شارژش تموم بشه با بغض گف من میخواستم برم بالای کوه، سر بخورم 🤣🤣🤣بعدش دیگ از شدت خستگی تا سه ساعت خواب بود 😄😄

خدایا شکررررت 😙
مهسا ک میگه میشه..من خیلی ترسوامتو این دو سال نبردمش راستشچون خودم زود سردم میشه فکر میکنم اون فسقلی ...

من امروز یه رکابی ، دورس، هودی ،کاپشن ،دستکش، یه ساپورت جورابی ضخیم، دوتا شلوار و دو تا کلاه تنش کردم 🫤🫤🤣🤣🤣

انگار مجبور بودیم 🤣🤣🤣

خدایا شکررررت 😙
اختیاردارین‌....عزیزین🌷شیطنتاتونم شیرینه آخه😍🥰🤗🤗(نارین اینو نخونه 😱😨🏃🏻‍♀️🏃🏻‍♀️🏃🏻‍♀️🏃🏻 ...

صداشوکجاشنیدی؟

باید از سمت خدا معجزه حاصل بشود،                  تادلم، باز دلم، باز دلم، دل بشود...

رفته بودیم جشن یلدایی یکی ازفامیلا،انقدرشلوغ بود،خیلی خوش گذشت،جاتون سبز،چهارصدنفرمهمون داشتن،😱🤣

عروسی میخان چندنفردعوت کنن🤔

نبودین وگرنه جوگرفته بودم عکس بزارم😅

باید از سمت خدا معجزه حاصل بشود،                  تادلم، باز دلم، باز دلم، دل بشود...

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792