حالا بگما
چشمم نکنید
همش هم اونا به من نرسیدن که
دیروز مادرشوهر داشت میرفت عیادت همون عزیزشون تو بیمارستان از من اصرار که من شام میپزم
از ایشون انکار که نه تو دست نزن
اصرارهای من جواب داد
چرخکرده از فریزر درآورد تا یخش باز شه
سیب زمینی پیاز هم گذاشت
گفت اینو فقط مایه کتلت درست کن من میام سرخ میکنم
همش هم میگفت تو سرخ نکن سردرد میشی
اومدم درست کنم دیدم کنارش رنده گذاشته
میدونم مادرشوهرم کتلت رو با سیب زمینی پیاز رنده دوست داره
گفتم عامو ولم کن میریزم تو خورد کن
ریختم تو خورد کن، پوره اش رو قاطی گوشت کردم دیدم بعضی جاهاش خوب له نشده (خیلی کم بودا، فقط من مرض داشتم)
ببین خودم میدونم بافت گوشت تو خورد کن از بین میره باز از رو نرفتم
گوشت و سیب زمینی پیاز رو ریختم تو خورد کن و نیم ساعت زدم😰😰🤣🤣🤣🤣
به جای مایه کتلت، مایع کتلت تحویل گرفتم😩😩😩😩
از رو نرفتم، آرد سوخاری ریختم، جواب نداد، دوباره ریختم جواب نداد، دوباره ریختم جواب نداد،پنج بار آرد سوخاری زدم
تازه از حالت مایع متمایل به تصاعد، تبدیل شد به مایع با غلظت . حالا شروع کردم آرد خالی رو تفت دادم ریختم. قد خمیر یه تنور نونوایی،آرد اضافه کردم تبدیل به جامد چسبناک شد.
گفتم میذارم یخچال، موقع سرخ کردن دست رو خیس کنیم و آرد بزنیم درمیاد. این بندگان خدا از بیمارستان خسته و کوفته و داغون برگشتن. من مثل آدمی که قله های موفقیت رو فتح کرده گفتم مامان جان مایه کتلت تو یخچاله. من سرخ کنم؟ گفت نه خودم سرخ میکنم.
الهی بگردم. سیمان دیدی اولش شله، بعد که خودش رو میگیره سفت میشه؟؟؟ اون سیمان سفته از مایه کتلت من نرم تره.
بخدا با ضرب و زور میشد از اون مایه که شبیه آجر شده بود یه گوله کند که سرخ کرد.
بعد مادر شوهر من طفلک هشتاد سالشه، دستش میلرزه با چه مصیبتی با یه دست ظرف رو میگرفت که از جاش کنده نشه با یه دست یه گوله جدا میکرد.
فکر کردی تموم شد؟؟؟
بقران مجید این بینوا مایه کتلت رو نازک پهن میکرد، خدایا منو سوسک کن اگه یه ذره اغراق کنم، بخدا یکم حرارت میخورد عین دونات پف میکرد کتلت ها. بقران عین دونات میشد.
هیچی دیگه. شوهرم آخر شب اومد شام بخوریم، میگفت مامان کتلتهات عین بتن شدن🤣🤣🤣🤣🤣
گفتم هنر منه به مامانت نچسبون
مامانش طفلک نون خالی خورد🤣🤣🤣🤣🤣
شب برگشتنی، شوهرم رفت آشغالها رو برداره ببریم بندازیم، مامانش جلو چشم خودم باقی مانده مایه کتلت نازنینم رو ریخت بیرون. بالاخره مادر شوهره دیگه🥴
خلاصه اینارو گفتم یه وقت منو چشم نکنی. منم به وقتش خیلی میرسم بهشون. این یه نمونه اش.