درامدمون شکر خدا بد نیست بهترم میشه..
اما بقول دوستمون وقتی میبینم دوستایی که سطح ایکیوشون از من خیلی پایینتر بود الان تابلوی مامایی شون رو تو خیابون میبینم یا بچه های فامیلامون شاگردای اونان یا ازمایشگاه اون شخصی که سر ولاس زیست از شدت سردرگمی گریه میکرد داره از من خون میگیره واقعا برام سخت میگذره.مثلا خواهرم میگه من شرایط تورو داشتم هیچوقت احساس سرخوردگی نمیکردم.ولی توی فامیل خانواده من بدون اینکه شبا پای کتاب خوابم ببره بدون اینکه خودمو برای درس بکشم بدون اینکه مثل بقیه کلاس کنکور برم تست بزنم بهترین بودم تو کنکور پرستاری اوردم و نرفتم از خودم بدم میاد.دقیقا بعد کنکور نامزد کردم انگاری که ترشیده بودم یا قحطی شوهر بود.
انصافا شوهرم بهترینه انقدر مهربون و باحوصله و خوش اخلاقه که مطمئنم با هرکسی جز اون ازدواج میکردم انقدر حس خوشبختی نمیکردم...اما توی این ۶سال هیچوقت این حس عدم رضایت از درس نخوندن در من کشته نشد..حس میکنم به حقم نرسیدم..
یا وقتی حس میکنم بچم بره مدرسه همه همکلاسیاش مادرای دکتر پرستار معلم داشته باشن بچم چه حسی پیدا میکنه چون تو مدارس ما همه معلما شغل و تحصیلات پدرمادرا رو میپرسیدن مطمئنم الانم همونطوره...
میگم لاقل به شغلی ام نرسیدم بخونم و مدرکمو ارتقا بدم.
نمیدونم هزینه های دانشگاه پیام نور چقدر میشه؟کسی میدونه؟
میدونید الان میشه ثبت نام کرد برای ورودی بهمن؟