اگه بدونید من در چ وضعیتی هستم .
با خواهر مادرم 😁 رفتیم فروشگاه..
دخترم انقدر میدویید
وسیله برمیداشت با قد کوچیکش میخواست بزاره تو چرخ...
واای دیونمون کرد
تو خیابون میگفت ولم کنید من برم فقط 😁
اومدیم خونه مامانم کفشای منو بر میداره میدووعه 🏃🏻♀️🏃🏻♀️🏃🏻♀️🏃🏻♀️
از مبلا بالا میره...
یهو میره حیاط میدوعه...
الآن از دستش فرار کردم اومدم اتاق نشستم استراحت کنم 🤪🤪😁دادم دست اونا 😁🤪🏃🏻♀️