اول بسم الله
دوم سلام
خب قشنگم تو حس میکنی اعتماد به نفست کمه. این کار راه حل داره.
اکثر خانواده های ایرانی به علت کمبود اگاهی و تعصب، بچه هاشون رو تو سری خور بار میارن به حصوص مامان باباهای متولد دهه 50 به قبل. باز از 60 به بعد بهتر شدن.
اما این اعتماد به نفست رو خودت میتونی پرورش بدی.
در قدم اول کتاب هایی مثل خودت باش دختر. یا کتاب اعتماد به نفس و انضباط شخصی در مواقع دشوار اثر مارتین میدووز
یا سریال ترکی اتاق قرمز. این سریال درباره یک خانم روانشناسه که مراجین بهش مراجعه میکنن و در طول دیدن این سریال، مشکلات خودت یا غم های خودتم کشف میکنی.
این کتاب ها و فیلم رو یادت نره
اما یادت نره تنها کتاب و فیلم گره گشای مشکل تو نیست. تنها روان تو رو عیب یابی میکنه. اما تعمیر نه. اینکه کجا اسیب دیدی. کچا برات کم گذاشتن. اما درمانت نمیکنن.
وقتی مسیر برات روشن شد، باید به سمت هدف حرکت کنی. این قسمت سخت ترین قسمت هاست.
قدم دوم باید با ادم های مختلف در سنین مختلف هم کلام بشی
توی اتوبوس با خانم های سن بالا حرف بزن. روزی که حوصله داری یکی مثلا گفت ساعت چنده، از همین یک کلمه میتونی گفت گو رو اغاز کنی.
کم کم میبینی که ادم ها برتر از تو نیستن. همه با هم از لحاظ انسانیت برابریم. تو پایین تر یا بالا تر نیستی. تو مشکلاتی داری مثل خانوادگی یا شخصیتی. اما دیگرانم دارن. دیگران هم د رنج هستن.
بله خداوند هم گفته دو دسته ادم از دیگران برای من عزیز تره. دسته اول کسانی که در راه علم پا میذارن و دسته دوم کسانی که در راه دین پا میذارن. اما جز این همه ما در انسانیت برابریم و جز یک کفن چیزی بیشتر نمیبریم.
همه اینها باید ملکه ذهنت باشه تا اروم بشی نه فقط خوندن اینجا.
قدم سوم کسب تجربه های مثبت داشته باش. ولو اینکه تنها باشی یا دوستات نیان مثلا تاحالا تنها استخر رفتی؟ موزه رفتی؟ سینما رفتی؟ مکان های تاریخی شهرت رفتی؟ بازار رفتی که فقط قدم بزنی؟ پارک رفتی یک بسته پفک بخوری و بیای خونه؟
یا مثلا کوهنوردی یا تورهای بانوان رفتی؟ یعنی مامانت نباشه خودت باشی و دوستت مثلا. شاید بعضی چیزها رو اجازه نداشته باشی. اما خیلی های دیگه رو میتونی انجام بدی. همون ها رو انجام بده. شاید مثلا مسافرت تنهایی اعتماد به نفست رو از 0 ببره 100. اما تنها موزه رفتن و سینما رفتن و رستوران رفتن از 0 میبره 50. بازم خیلییییییییییییی خوبه. اینطور نیست؟
قدم چهارم باید استایل یا سبک داشته باشی. حالا ظاهر شاید گرون باشه اما اگه ظاهرت هم سبک داشته باشه عالیه. نوع موسیقی که گوش میدی،کتابی که میخونی فیلمی که میبینی. باید علایق خودتو کشف کنی و در موردشون اطلاعات کسب کنی. مثلا من خب دانشجوی کشاورزی ام و در مورد گیاهان همه نوع اطلاعاتی دارم این به جای خود. اما من در مورد فیلم ها و کتاب های کلاسیک خیلی اطلاعاتم بالاست. میتونم درباره الفرد هیچکاک یامادام بواری نیم ساعت برات حرف بزنم. میتونم درباره سبک لباس پوشیدن کلاسیک برات حرف بزنم. منظورم رو میدونی؟ باید بدونی از چی خوشت میاد. مثلا از لباس های پاستلی خوشت میاد. باید بدونی چی با چی ست میشه. چی مده چی قشنگه. یا هررررررررررچیز دیگه. تو اطاعات کافی رو کسب کن. جایی پیدا میشه که دربارش حرف بزنی.
دوستم از کتاب های خودشناسی خوشش میاد و همه جور کتابی در این سبک خونده و میتونه برام کنفرانس بذاره.
قدم پنجم باید در چیزی متخصص باشی. مثلا خب من در درس خودم هستم. اما جز این در چیدمان هم اطلاعات دارم. توی نظم و ترتیب خونه هم اطلاعات دارم
یک روز توی پیج دوستم بودم یک پست گذاشته بود که من بلد نیستم مرتب کنم. براش کامنت گذاشتم من خیلی به مرتب کردن علاقه دارم و استعداد دارم اما حیف که فرهنگش جا نیفتاده و این کار برای ادم های فقیره.
اینها رو فکر نکن مثل بعضی ها اعتماد به نفس کاذب که فقط چرت و پرت میگن. واقعا مطالعه کردم. وقت گذاشتم. تو اگه به شیرینی یا کیک یا سوپ یا قیمه یادوخت دامن یا هرررررررررررچیزی که علاقه داری باید متخصص بشی. اونطوری که بگن اومدیم از تو بپرسیم چون تو بلدی.
در نهایت قدم اخر. اشتباه کردن از هیچ کاری نکردن بهتره. تو اگه برای خودت چارچوب داشته باشی و با شخصی به قصد اشنایی در ارتباط باشی و اون ادم تو زرد از اب در بیاد، تو یک تجربه جدید داشتی. در ادم بعدی مراقبی که اشتباهات رو تکرار نکنی.
اگه قیمه که میپزی تلخ بشه دفعه یاد میگیری لیمو رو بهتره پوست کنی و بندازی. همه ادم ها اشتباه کردن که متخصص شدن. هیچ کس جز پیامبرمون علم لدنی نداشته. همه تمرین کردن سختی کشیدن، تیکه و متلک شنیدن اما الان ازشون نظر سنجی میشه.
با دقت بخون عزیزم. بازم دوست داشتی حرف میزنیم.