دورهمی دوستان قدیمی (+جدیدیااااااا)

ممنون عزیزم لطف کردی❤️

ایزی رو دیر به دیر نگاه میکنم از پس ضرر کردم تو بورس پولم پودر شد.فقط ی سهم خودرو نگه داشتم.گفتم حداقل الان پولی دستم اومده این سهام ها رو بگیرم

سلام محی‌جان 

صبحت بخیر عزیزم‌

خبر سلامتی والا 

اره والا منم ذوقیدم چه برسه به خودت 😀

😘😘😘😘 قربونت

چقدررررررررر این پیام اول صبحی برام عجیب بود 

چقدر تو خاصی دختر❤️ 

گاهی این چیزا رو که میخونم با خودم میگم پس این شمر هایی که دور منو گرفتن کی هستن😁😁😁😁 

فقط یکی از مغازه های پدرم، ماهی ... اجاره اشه، و کامل دست یکی از اعضای خانوادست، من تا به امروز یه چوب کبریت ازین بشر ندیدم💔 (مبلغو نوشته بودم، پاک کردم، فقط بحثشو باز نکنیم، این روزا خیلی تو فشارم، کم میارم با بحث های دردناک)

دمت گرم محی، یه جون به جونهام اضافه شد. باورم نمیشد هنوز کسی این مدلی فکر کنه. خدا رزق بیکران بهت بده. 

برکت هر کسی تو یه چیزیه، یکی سلامتیش برکت داره، یکی عمرش، یکی مالش .... 

خدا به همه زندگیت برکت بده❤️

قربونت جبران جون 

بجان خودم من همسرم پولی ک ب پدرش میده اصن هیچی بهش نمیگم حتی ی کلمه 

تازه خودم بهش پیشنهاد میدم بده گناه دارن تو روستان اونجا درامد نیست انچنانی 

ولی ی زن داره همین پدرشوهرم اذیت میکنه حسابی 

بعضی وقتام ناراحت میشم از اونه 

بعضی از ادم هایی ک دارن ب فقیرها کمک میکنن

من میگم چراغی ک ب خانه روا ب مسجد حرام 

همون پول رو ب پدرش میدیم

جیران جون ازمون انتظار دارن اصلا دوس ندارم دست رد بهشون بزنم 

ولی متاسفانه حقوق همسرم زیاد نیست  

ولی با این وجود نمیزارم اونا ناراحت بشن 

ممنونم از دعای خوبت دوستم

انشالله گره از مشکلات همه مون باز بشه 

تفکرت خیلی برام جالب بود❤️ 

خدا کنه دست و بالتون حسابی باز شه 

آره متوجه شدم 

کیس ما یکم فرق میکنه 

مشکل مالی نیست 

اما مثلا ازون همه مال و اموال، حتی یه هدیه صد هزار تومنی هم نمیبینیم 

یا مثلا یه حمایت 

این روزا دلم خیلی گرفته، خواهرام میگن تو حساسی، ول کن، دیگه کسی تو قید و بند این حرفها نیست. اما یوهو تورو دیدم.خب تو که سنت خیلی هم کمه. 

هوففففففففف 

خدا به هممون توان مضاعف بده. 

آدم گاهی اینجا دردودل میکنه، یهو میبینه یه جایی یکی یه حرفی رو ناآگاهانه و برداشت شخصی از حرفات میزنن از هر چی دردودله پشیمون میشی😁 

محی اصالتا کجایی هستی؟

سلام خانم ها من خواننده خاموش تاپیک بودم ولی الان یه مشکلی برام پیش اومده که مستاصل شدم و از هیچ کسی از نزدیکان نمیتونم کمک بگیرم.

از معصومه جون و همه شما عزیزان خواهش می کنم اگر راه درستی بلد هستید راهنماییم کنید.

شوهرم دو تا خط تلفن داره که هر خطی در گوشی جداگانه ای هست و شماره ی دومش رو به غیر از من و خواهر و برادرامون کسی نداشت.

حالا دو شب پیش اتفاقی می خواستم گوشی دوم شوهرم رو تو حالت پرواز بگذارم دیدم پیام اومده بود " عشقم شماره هاتو پیدا کردم" که این پیام رو من دیدم و به شوهرم چیزی نگفتم و رفتم گوشی اول که شماره ش رو همه دارن رو چک کردم ببینم تو مخاطبین هست یا نه که نبود.

فردای اون روز بیرون بودیم گوشی اولش زنگ خورد شوهرم جواب داد و بعد قطع شد یا شوهرم قطع کرد نمی دونم،

فقط به من گفت یه خانمی بود صداش شبیه خواهرم بود فکر کردم اون هست.

من هیچی نگفتم و وقتی رسیدیم خونه، شماره ی پیامک گوشی دوم و شماره تماس گوشی اول رو چک کردم دیدم یکی هست و به شوهرم گفتم این کیه زنگ می زنه شماره ها یکی هست.

به شوهرم گفتم خط دومت رو به کی داده بودی گفت هیچکدوم از همکارهام ندارن فقط چند روز پیش یکی از همکارهای خانم شماره ای خواست که پیام رسان داشته باشم تا برام فایلی رو بفرسته و فعلا هم نفرستاده.

شوهرم به واسطه یکی از دوستاش خط رو چک کرد که به نام یک آقایی بود ولی کسی که مزاحم میشه خانم هست.

شوهرم بعدازظهر همون روز چندبار به همون شماره زنگ زد که خانومه جواب نداد.

حالا مطمئن هستم اون خانمه باز هم زنگ میزنه و پیام هم میده به شوهرم ولی شوهرم برای اینکه من نبینم و نارحت نشم حذف می کنه همه رو.

البته حدس می‌زنم زنگ و پیام ها از چند روز قبل بوده.

از اون شب به بعد دلم آشوبه، اصلا حالم خوب نیست نمی دونم چکار کنم. نه خواب دارم نه خوراک.

تو روی شوهرم عادی جلوه دادم ولی از درون دارم میمیرم.

حوصله ی بچه هام رو ندارم و باهاشون بدرفتاری می کنم.

اینم بگم گوشی من و شوهرم همیشه روی میز هست و گوشی های همدیگه رو هرازگاهی نگاه می کنیم،

منظورم این هست رمز و... همدیگه رو می دونیم ولی این رو مطمئن هستم اگر پیامکی باشه شوهرم پاک می کنه.

تایمی که شوهرم سر کار هست بیشتر از تایم خونه هست و شوهرم هفته ای چند شب هم شیفت شب میره سر کار.

تاحدودی به شوهرم اطمینان دارم ولی خب نمیشه اعتماد کامل داشت، نمی دونم سر کار رفتارش با دیگران چجوری هست که خانومه به خودش اجازه داده تماس بگیره و پیام بده.

من آدم بسیار حساسی هستم و الان شب و روزم شده فکر به این موضوع که تو پیام ها چی به شوهرم میگه یا ... کلا دو روز هست زندگیم مختل شده.

شمارو به خدا راهنماییم کنید دارم دق می کنم از فکر و خیال.

اپلیکیشن همراه من خط شوهرم رو تو گوشیم نصب کردم که ریز مکالمات و ریزپیامک هارو ببینم متاسفانه بعد از آبان ۱۴۰۲ رو نشون نمیده. نگاه کردم اون خانومه فقط یکی از پیام رسان هارو داره، خواستم پیام رسان شوهرم رو هم تو گوشیم نصب کنم تا اگر پیامی داد ببینم ولی خب اون فقط پیامک میده به شوهرم.

به نظرتون چکار کنم به شوهرم فشار بیارم که برو شکایت کن از خانومه به خاطر مزاحمتش؟

خودم زنگ بزنم به خانومه و بد و بیراه بگم؟

یا با جدیت از شوهرم پیگیری کنم که زنگ زد باز هم یا ... که بدونه خیلی بدم میاد البته می دونم در این مواقع میگه نه خبری نیست و شاید بیشتر پنهان کاری کنه. یا به شوهرم بگم بره به اون همکار خانم که شماره ی دومش رو داده بگه شماره م رو به کی دادی؟

اگر هم بخوام بی تفاوت باشم و از دور حواسم باشه که متاسفانه از هیچ راهی نمی تونم اطلاعات بدست بیارم یعنی هیج جوره متوجه نمیشم پیام میده؟ چی میگه و...

عاجزانه ازتون خواهش می کنم راهنماییم کنید دارم دیوانه میشم. من با جدیت تاپیک رو دنبال می کردم و تک تک پیام هارو می خوندم که با کمک شما و معصومه جان خونه بخریم ولی الان انگیزه م رو از دست دادم و دو روز هست به تاپیک سرنزده بودم.

دوستان عزیز کمکم کنید این مساله رو زود حل کنم

این رو فراموش کردم بگم دوستان اینکه حدس بزنم شاید شوهرم قبل از ازدواج با کسی دوست بوده باشه یا کسی به شوهرم علاقه مند بوده که شوهرم باهاش ازدواج نکرده باشه و الان داره مزاحمش میشه درست نیست.

قبل از ازدواج می شناختم شوهرم رو آدمی نبود که دوست یا .... داشته باسه.

تو رو خدا علاوه بر راهنمایی با قلب های پاکتون برام دعا کنید مشکلی برای زندگیم پیش نیاد و خیلی زود آرامش به قلبم برگرده

سلام بچه ها خوبین روزتون بخیر 

انقدر مستاصل هستم و درد کشیدم یهو یاد اینجا افتادم 

من دیروز پریود شدم حالا از درد کلیه دارم میمیرم 😭😭😭از دیشب سر جمع شاید ۳ ساعت هم نخوابیدم قبلا هم اینجوری شده بودم رفتم سونو دادم گفتن چیزی نیس…

حالا کسی مثل من بوده ؟ چه قرصی خوردین بهترین شدین ؟ یا راه حل دیگه ایی دارید ؟

خیلی اذیتم 😰😓🤕🤕

یه مسکن میخورم یکم آروم میشه باز دوباره…

نفس میکشم درد میگیره 😓

خواهشا اگر راه حلی دارید بگین 🤕🥺🥺

آره متوجه کلامت شدم 

ن حساس نیستی بنظرم 

متاسفانه زمانه عوض شده مث قبل اعضای خانواده ام احوالات هم رو نمیپرسن و خیلی بده 

من ک خیلی وقته رو کسی بجز خدا حساب باز نمیکنم

دقیقا همینه فضای مجازی بخای درد و دلم کنی نمیشع

من ک اون ور تاپیک مخارج زیاد فعالیت ندارم

اینجا هستم بیشتر

من اصالتن اهل لرستانم ولی ۱۳،۱۴ ساله ساکن تهرانیمم

با پدرم اینا 

سلام ببخشید من خیلی متن نمینویسم بیشتر خواننده ام ...

من  دنبال یه دکتر گوارش خوب و کار بلد برای همسرم هستم چند وقتیه خیلی درد داره سمت قلبش ولی دکتر قلب هم رفته هیچی نبوده نمیدونم که چه دکتری برم این به فکرم رسید ممنون میشم راهنمایی کنید

عزیزم به احتمال ۹۰٪ اسپاسم عضلانی کلیه اس

منم دارم

الان شرکتم رفتم خونه عکس قرصمو میفرستم برات

آب رو آتیشه

یه بار یکی تو تاپیکش تگم کرد که بیاد پی وی، اومد بعد پیام داده بود به نظرم شوهرت اذیتت میکنه،داره سرتو کلاه میذاره 

خدایی یادم نمیاد از همسرم چیز زیادی گفته باشم 

یکی پیام داده شغلتو از دست دادی؟ جدیدا زیاد آنلاین میشی😁😩 

آره،آدمها عوض شدن. خانواده ها هم. 

امیدوارم شرایط جوری برات پیش بره که عوض نشی و از خوب بودنت سواستفاده نشه دختر لر❤️ 

فکر کنم لرها بی شیله پیله هستن. شاید تو، نماد قشنگی ازشون هستی. خلاصه که خوشحال شدم کشفت کردم.😁

محی من از تو هم بدتر بودم 

همون وام ازدواج هم باهاش عروسی گرفتیم 😂😂😂😂

یک ریال هم کمک نداشتیم و خدا شاهده نه پدرو مادر نه خواهر و برادر هیجکدووووووم کادو ندادن 

این کادو ندادن خواهر برادرا خیلی عجیب بود همه هم دستشون به دهنشون می رسه هااااا 

یعنی جشن نامزدی حتی تو بگو یه شیرینی بگیرن 

یا شیرینی روز خواستگاری 

اصلا و ابداااااا

جالب اینجاست که شوهرم یه مغازه داشت رهنی که اونموقه خیلی هم خوب بوده مادرش یک عاااااالمه طلا برا خودش و دخترش خزیده بود ازش 

و جالب‌تر اینکه جاریم خودش تعریف میکنه که فلانی بانک مون بود پولاش تو کمد بود قفل هم نمیکرد میگفت هرچی لازم دارید بردارید 😬😬😬😬😬

میگفت ما حتی خرج مسافرت هامون هم شوهرت میداد چون شوهرش تازه سرکار رفته بود داشت خونه می‌ساخت 

اصلاااا هیچ کی هیچی نگه هاااااا مدیون میشید جام طلای این موضوع مال منه🤣🤣🤣🤣🤣

من عقد بودم میرفتم بیرون تشنه میشدم روم نمیشد بگم تشنمه 

بعد جاریم که باهاشون زندگی می‌کرد زنگ میزد بهش میگفت یه کیلو پاستیل برام بخر🙄🙄🙄🙄

دهن من از تعجب باز مونده بودد تو بگوووو من چقد خل بودم که اعتراض نمیکردم خجالت میکشیدم 😅😅😅😅

جوری که بعد ازدواج یکی از دوستای شوهرم مدام بهم میگفت توروخدا جلوی شوهرت رو بگیررررر خانوادش بدبختش کردن 

و امااااااااا شوهر من با دوستاش مسافرت میرفتن میگفت هیچکی دست بع جیب نشه همه مهمون من 🤕🤕🤕

اینها رو دوستش برام گفت من که نبودم اون موقع 

خلااااااااصه شانس من بعد ازدواج همون مغازه ورشکست شد و منم ۸۰گرم طلا فروختم برای رهن مغازه ای که هیچ سودی برامون نداشت و کلی بدهی بالا آورد 🫥

ولی اصلاااا غصع شو نمیخورم گور بابای سود و ضرر و طلا 

به قول مستقل هرچی دارم از خودم دارم و این خیلی لذت بخشه