2733
عنوان

دورهمی دوستان قدیمی (+جدیدیااااااا)

| مشاهده متن کامل بحث + 713347 بازدید | 31942 پست
@پاندا_خسته خدا بد نده عزیزم حالتون خوبهقصد فضولی ندارم نگرانت شدم فقط

سلام عزیزم 

لطف کردی 

اونجا نگفتم که شناسایی نشم 

وای دیشب مرگ‌رو به چشم دیدم خیلیییییی وحشتناک بود خیلی خیلی خیلی زیاد نمیتونم به زبون بگم‌

دیشب رفتم حمام که غسل کنم و بیام سر نماز 

دست دخترمم گوشیمو دادم میدونستم با اون کلیپی گذاشتم سرگرمه و نمیاد سراغم 

شوهرمم رفته بود سرکار تا ظهر ساعتا ۱۲ نمیومد 

بزرگترین اشتباهم این بود در دستشویی رو باز گذاشتم که اگه بهونه گرفت بیاد تو حمام پیدام کنه در حمام‌هم تا نیمه باز بود 

یهو فکر کردم داره گریه میکنه صداش زدم که اومد پست در من داشتم لباس میپوشیدم یهو دستگیره در رو هل داد پایین ۲ سالشه هرچی گفتم مامان بکشش بالا بدترکشیدش پایین 

اینفدر داد زدم با سنگ پا زدم تو شیشه که بچه ترسید و فرار کرد توی هال منم هرچی با لگد با سنگ پا میزدم تو شیشه نمیشکست شیشه از این خیلی محکما بود 

یهو سرم گرج رفت چشمام سیاه شد دیدم تاریک شد گفتم الان من تا ۵ دقیقه دیگه از این دنیا میرم ولی بچم تا صبح چه بلایی سرش میاد تنها تو خونه هیچکیم نمیفهمه چه بلایی سر من اومده 

تا دخترم اومد تو ذهنم بزور باز پاشدم و هی زدم به شیشه میدونستم دستم هم بریده میشه برامم‌مهم نبود حتی اگه قطع میشد تموم تنم میلرزید شل شده بودم اینفدر ذکر گفتم اینفدر کفتم خدایا من اومدم غسل کنم بیام نماز بخونم نمیخوای کمکم کنی که یهو شیشه شکست منم درو باز کردم و دویدم سمت دخترم 

اونم گریه میکرد و وحشت کرده بود از سر و صدا 

دیگه دستم از دوجا بدجور پاره شده بود 

زنگ داداشم زدم گفتم جواب نمیده که جواب داد منو رسوند بیمارستان 

کلااا خونه زیر خون بود این همه خون رفته بود ازم 

دو سانت بالاتر بود شاهرگم پاره مبشد 

یا اگه دخترم پشت در بود شیشه ها میشکستن تو صورت‌و بدنش 

دکتره بهم کفت خدا خیلی دوستت داشته 

خلاصه تا مرگ زیاد فاصله ای نداشتم 

الانم هیچکاری ازم برنمیاد کلی هم درد دارم🤦🏻‍♀️ باز خداروشکر شیشه شکست 

دخترم شوق نفس کشیدنم👼🏻 مامان بابا دلتنگتونم🖤🥀 ۱۱ تیر ۱۴۰۱ بدترین صحنه ای که میتونستم ببینم رو با چشام دیدم و شکستم اما همین شروع ماجرا بود

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید

سلام عزیزم لطف کردی اونجا نگفتم که شناسایی نشم وای دیشب مرگ‌رو به چشم دیدم خیلیییییی وحشتناک بود خیل ...

خدا رو شکر که الان سلامت هستین

منم یه بار تو دستشویی گیر کردم خیلی لحظات سختی بود

سلام عزیزم لطف کردی اونجا نگفتم که شناسایی نشم وای دیشب مرگ‌رو به چشم دیدم خیلیییییی وحشتناک بود خیل ...

وااای تنم لزید موهام سیخ شد 

چه وحشتنااااک

خداروشکر به خیر گذشت

منم یه بار این بلا سرم اومد نه میتونستم شیشه رو بشکنم چون پسرم دم در بود نه میتونستم اون داخل بمونم

یه مدت گوشی میبردم تو حموم از ترس

خدا رو شکر که الان سلامت هستینمنم یه بار تو دستشویی گیر کردم خیلی لحظات سختی بود

من اگه تنها بودم ترس و وحشتم کمتر بود 

دیشب همش به دخترم فکر میکردم وحشتم بیشتر میشد 🥺🥺💔💔

دخترم شوق نفس کشیدنم👼🏻 مامان بابا دلتنگتونم🖤🥀 ۱۱ تیر ۱۴۰۱ بدترین صحنه ای که میتونستم ببینم رو با چشام دیدم و شکستم اما همین شروع ماجرا بود
وااای تنم لزید موهام سیخ شد چه وحشتنااااکخداروشکر به خیر گذشتمنم یه بار این بلا سرم اومد نه میتونستم ...

چیکار کردی اون موقع؟ 

اره خدارو هزار مرتبه شکر 

منم دیگه غلط بکنم بدون دخترم برم 

دخترم شوق نفس کشیدنم👼🏻 مامان بابا دلتنگتونم🖤🥀 ۱۱ تیر ۱۴۰۱ بدترین صحنه ای که میتونستم ببینم رو با چشام دیدم و شکستم اما همین شروع ماجرا بود
خانوادت نگفتن غسلت چی بود اون موقعها🤣🤣🤣

نگفتم بهشون😂😂😂 

گفتم رفته بوذم حموم

دخترم شوق نفس کشیدنم👼🏻 مامان بابا دلتنگتونم🖤🥀 ۱۱ تیر ۱۴۰۱ بدترین صحنه ای که میتونستم ببینم رو با چشام دیدم و شکستم اما همین شروع ماجرا بود
چیکار کردی اون موقع؟ اره خدارو هزار مرتبه شکر منم دیگه غلط بکنم بدون دخترم برم

شیشه رو شکستم ولی نازک بود مثل شیشه شما نبود

به بچم گفتم با دور وایسا با جیغ 

تا رفت عقب ولی خیلی وحشت کرده بود

شیشه رو شکستم ولی نازک بود مثل شیشه شما نبودبه بچم گفتم با دور وایسا با جیغ تا رفت عقب ولی خیلی وحشت ...

شیشه خونه بابام اینا هم اینجور نیست 

این یکی خیلی محکم بود کلا ناامید شدم از شکستنش🥴 

باز تجربه ای شد 

خدا همه بچه ها و مادر پدرا رو حفظ کنه

دخترم شوق نفس کشیدنم👼🏻 مامان بابا دلتنگتونم🖤🥀 ۱۱ تیر ۱۴۰۱ بدترین صحنه ای که میتونستم ببینم رو با چشام دیدم و شکستم اما همین شروع ماجرا بود
سلام عزیزم لطف کردی اونجا نگفتم که شناسایی نشم وای دیشب مرگ‌رو به چشم دیدم خیلیییییی وحشتناک بود خیل ...

ای بابا خدا رو شکر به خیر گذشته دوست عزیز .

من ۲ بار این اتفاق رو دیدم .

هر دو بار هم برمیگرده به دوران نوجوانی ام ، اون موقع ها مادربزرگ من یک خونه ویلایی داشت که ما با خانواده خاله ام داخل اون خونه زندگی میکردیم .

سرویس بهداشتی که داخل حیاط بود و همینطور حمام در آهنی داشتن که قسمت بالاش شیشه ای بود .

یک بار دخترخاله ام که سوم راهنمایی بود و اون موقع زمان امتحان نهایی اش بود با برادرش که کوچیکتر بود سر اینکه کی اول بره دستشویی دعواشون شد بعد یادم نیست کدومشون اول رفت دستشویی فقط دخترخاله ام دستش رو گذاشت روی شیشه هل داد که دستش قشنگ به مقدار زیادی بریده شد و یک عالمه بخیه خورد فقط شانس آورد دست چپش بود وگرنه امتحان هاش هم میموند .

یک بار هم مادربزرگم داخل حمام بود من رو صدا کرد چیزی لازم داشت بعد در به خاطر بخار حمام سفت شده بود باز نمیشد من هم نمیدونم چرا دستم رو گذاشتم روی قسمت شیشه ای هل بدم در باز بشه ولی خدا خیلی رحم کرد هم به من و هم مادربزرگم که با اینکه شیشه خورد شد ولی نه یک قطره خون از دست من اومد و نه مادربزرگم چیزیش شد با اینکه بنده خدا بدون لباس بود و شیشه ریخت داخل حمام .

خلاصه که بعضی اتفاق ها واقعا حواس ما رو خیلی جمع میکنه که خدا همیشه حواسش بهمون هست ‌.

ای بابا خدا رو شکر به خیر گذشته دوست عزیز .من ۲ بار این اتفاق رو دیدم .هر دو بار هم برمیگرده به دورا ...

بله دقیقا همینطوره

دیشب واقعا خدا حواسش بهم بود وگرنه هر اتفاقی که فکرشو میکنم بدتر از این میتونست بهم بیفته 

منم وقتی ۲-۳ سالم بود درو با قفل از روی مامانم بستم 

مامانم روی حیاط بود هنوز قشنگ اون صحنه ها رو یادمه 

مامانم اینقدر روی حیاط داد زد تا یکی از همسایه ها اومد و کمک کرد 

دخترم شوق نفس کشیدنم👼🏻 مامان بابا دلتنگتونم🖤🥀 ۱۱ تیر ۱۴۰۱ بدترین صحنه ای که میتونستم ببینم رو با چشام دیدم و شکستم اما همین شروع ماجرا بود
سلام عزیزم لطف کردی اونجا نگفتم که شناسایی نشم وای دیشب مرگ‌رو به چشم دیدم خیلیییییی وحشتناک بود خیل ...

خدا رو شکر که به خیر گذشت 

شما کار خوبی کردی که در رو باز گذاشتی  

بچه تون کوچیکه اشتباه کرده 

خاله من مهمون مادرم بود 

خونه مادر یه سوئیت جدا دارن پایینه 

خلاصه خاله جان ما می‌ره حمام همون پایین 

دختر شیطون من هم می‌ره در حمام رو از پشت می‌بنده  

خودش هم مییاد بالا خیییلی ریلکس 

هر چی بنده خدا صدا می‌زده ،در می‌زده ما شنیدیم 

سنش هم بالاست دیگه داشته حالش بد می‌شده که مادرم می‌ره پایین متوجه میشه 

از دخترم پرسیدم گفت حواسم نبود که کسی تو حمامه 

من دخترم به خاطر درسش اغلب خونه ای 

بهش میگم میری حمام و سرویس اصصصلا در رو نبند 

من خودم نفسم میگیره در حمام رو هیچوقت نمی لندن 

باز هم خدا رو هزار بار شکر که اتفاق بدتری براتون نیفتاد 

آخ‌ از مادر بودن ....

2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2762
2741
2687
داغ ترین های تاپیک های امروز