من شوهرم خودشم دوست داره مادرش بیاد.من کلی باهاش این سری دعوا کردم باز تو سفر برگشته به مامانش میگه این سری میریم باهم جنوب کشور رو ببینیم. مادرشوهرم من شوهرم
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
برا من که دیگه فایده نداره.بهش میگم هم میگه من ی تعارف الکی زدم.اون زود قبول کرد. ولی من تعارفاشو دیدم کم مونده دستشو بکشه بندازتش تو ماشین،اون وقت میگه تعارف الکی