خیلی مشخص نیست که بر جامعهی ایرانی چه گذشت که رها کردن سگ و توله سگ در مکانهای عمومی و پهنههای طبیعی، و در پی آن غذارسانی به سگهای رهاشده که موجب تکثیر شدیدشان میشود، رواج یافت. اما چند عامل زیر را میتوان در زیاد شدن تعداد کلی سگها و رواج عادت رها کردنشان و غذا دادن به این رهاشدهها (که البته ممکن است به دست گروههای متفاوت با هم صورت گیرد) مؤثر دانست:
* زیاد شدن «خانههای دوم» معروف به ویلا؛ تب ساخت و تملک اینگونه بناها از حدود چهل پنجاه سال پیش ابتدا توسط تهرانیهای پولدار به «شمال» کشیده شد و سبب شد که در چند دهه صدها هزار از این خانهها در استانهای گیلان و مازندران، درههای منتهی به این استانها، و منطقههای ییلاقی مانند کلاردشت و کجور سر بر آورد. این تب، امروزه به بیماری مزمن اقتصاد و اجتماع ما بدل شده و در سراسر کشور موجب وارد شدن آسیبهای جدی به زمینهای کشاورزی و جنگلها و مراتع شده است. در بسیاری از خانههای دوم، بهدرست یا غلط، برای نگهبانی سگ نگه میدارند.
* زیاد شدن تعداد دامهایی که در مرتع و جنگل میچرند؛ با وجود آن که حتی پنجاه سال پیش هم تعداد دام، بیشتر از ظرفیت مراتع ایران بود، اما اصلاح نشدن روشهای دامپروری و بیاعتنایی مدیران کشور و عموم مردم به اهمیت حفاظت از خاک و پوشش گیاهی سبب شد که تعداد گلهها و بهتبع آن تعداد سگهای گله افزایش یابد.
* تقلید از سبک زندگی اروپاییان و آمریکاییان؛ با وجود تبلیغات سنگینی که در چند دههی گذشته بر ضد این سبک صورت گرفته، عادت نگهداری سگ در خانه بهشدت افزایش یافته است. شاید عاملهایی مانند بالا رفتن سن ازدواج، سختتر شدن شرایط برای تشکیل زندگی مشترک و فرزندآوری، و تنها شدنها در سن پیری که در گذشته در ایران کمتر پیش میآمد هم در رواج عادت نگهداری سگ در خانه مؤثر بوده است.
* برداشت وارونه از رویکردهای محیط زیستی؛ ترویج یافتنِ فرهنگ حفاظت از محیط زیست در سه چهار دههی گذشته که تا حد زیادی نتیجهی فعالیت گروههای مردمی بوده، تا اندازهای سبب ترویج مهربانی با حیوانات شد، اما سوءتفاهم در این امر و خلط شدن موضوع حیات وحش با موضوع حیوانات دستآموز موجبِ خودداری صاحبان سگهای خانگی و گله از معدوم کردن تولههای زیادی که هر سگ به دنیا میآورد، و بهجای آن رها کردن تولهها در کوی و برزن یا کوه و بیابان شد. از سوی دیگر، عدهای هم با خیال کمک به حیوانات «معصوم و بیپناه» شروع به غذارسانی به سگهای رهاشده کردند.
* بازخورد ناشی از رفتار نادرستِ دولت با کسانی که سگ نگه میدارند و برخورد شدید با کسانی که سگ را حتی با قلاده یا در خودروی خودشان همراه داشتند، یک مقاومت منفی را شکل داده که نتیجهی آن حمایت افراطیِ قشرهایی از مردم از سگ بوده است.
امروزه، معضل این است که تعداد بیشماری سگ در اطراف و داخل شهرها و روستاها و در محیطهای طبیعی بهصورت آزاد میگردند و به چند صورت به انسان و حیات وحش آسیب وارد میکنند. سالانه در ایران حدود دویستهزار سگگزیدگی رخ میدهد، هزینههای گزافی صرف درمان میشود، چند میلیون دلار صرف وارد کردن واکسن و سرم ضد هاری می شود، فشارهای روانی شدید و ماندگاری به افراد مختلف وارد میشود، چند ده نفر بر اثر هاری میمیرند، و انگلها و بیماریهای مختلف دیگری از سگ به انسان منتقل میشود. فضولات سگ (و حضور آن در محیطهای عمومی) سبب انتشار آلودگیهای انگلی و غیرانگلی، موجب برهم خوردن سیمای عادی شهر، و نیز موجب سلب آسایش اکثریت مردم که دوست ندارند سگ دوروبرشان باشد میشود.
سگ با شکار مستقیم حیوانات دیگر، رقابت با آنها بر سر طعمه، ایجاد تنش در محیط طبیعی، جلوگیری از نزدیک شدن حیوانات به چشمهها و نهرها و رودها، انتقال بیماری، و دورگهزایی (بر اثر آمیزش با گرگ و...) موجب آسیب سنگین به حیات وحش می شود. هیچ پستاندار بزرگی نمیتواند به اندازهی سگ در طول سال زادآوری داشته باشد، بهطوری که در صورت تغذیه شدن، یک سگ ماده میتواند در سال حدود بیست توله به دنیا بیاورد. سگ تقریباً هیچ دشمن طبیعی و مؤثری در طبیعت ندارد و بهراحتی میتواند وضعیت «مهاجم» پیدا کند و بهویژه هنگامی که تشکیل گله میدهد، هر حیوانی را از پا بیاندازد. این، اتفاقی است که هماینک در کشور رخ داده و نهتنها علفخواران مانند بز کوهی و قوچ و میش و آهو، بلکه پلنگ و یوزپلنگ هم بهشدت از سوی سگهای ولگرد در معرض تهاجم هستند. همچنین پرندگان و خزندگان و دوزیستان مختلف بر اثر حملهی سگ به تخم و جوجه و افراد بالغ یا بهعلت وارد کردن استرس، در معرض تهدید شدید هستند