دوستان لطفا بیاین حرفامو بشنوید نیاز دارم ،مادرشوهرم هرروز یه بهانه جدید داره کارش فقط شده ناله کردن پشت سر بچه هاش گوشی تلفن که زنگ میخوره باید منتظر ناله هاش باشم به قول خودش با من راحته میاد غیبت اون یکی بچشو پیش من میکنه به جاش الان شنیدم غیبت مارو هم پیش بقیه از روزی که شنیدم هرروز تو فکرم دیگه واقعا شورش دراومده نمیگم حق نداره یه جاهای حق داره ولی کارش شده ایراد گرفتن از عروس و پسر که اخرشم میفته گردن عروس تا امروزهرچی شنیدم گفتم باشه حق داره بیا انجام بدیم براش ولی دیگه تحملم تموم شده یه بهونشو که ازش میگیریم یه بهونه جدید جور میکنه نمیدونم بخدا دیگه باید چیکار کرد که انقد غر نزنه یه حرف خوش اگه از دهنش درمیاد پشتش با صدتا غر غر زهرمارمون میکنه خدا خودش صبر بده