باغمون ی کلبه ی قدیمی هس ک قبل اینکه ما خونمون رو بسازیم اونجارو استفاده میکردن ما اونو دست نزدیم و خونمونو ساختیم ! بنظرتون این بده ک ب همسرم بگم اونجارو اماده کنیم برای کمک بکسی؟
برادرشوهرم بنگاه داره عصری ک من رفته بودم ی خانم مسنی با همسرش دنبال خونه بودن ک اونجا یمونن و تو همون باغم کار کنن
خیلی دلم شکست و بنده خدا هسچی نداشت اسباب
حالا من کاری ندارم تو حیاط زیاد کاریم خودم نمیکنم زیاد بنظرتون زشته من برم خونمونو خودم بهش پیشنهاد یدم؟
البته بگم بی رهن و ایناها چون میشناسمش
عالیه
بگم ک پسر زیاد دازه شاید ۷ تا اینا دیدم ولی ندیدم رفت و امد کنن فقط باباشونو انداختن سالمندان محل پول جم کردن رفتن اوردن تو مسجد زندگی میکردن ک بارون خرابش گرده تا مسجدو تعنیر کنن و مسجد جدید بزنن ۱ سالی باید دنبال جا بگرده اگر پسراش بیان شوهرم ننیزاره بدم اونجارو بهشون چون پسراش پولدارن فقط مالشو بالا کشیدن پرتشون کردن
بنگاه گفت ۳۰ ت رهن داره کلا من هیچی نمیخام
بنظرتون شر میشه؟؟
اینم یگم ک حیاطمون مشترک اگر رفت و امد داشته باشن خیلی موذب میشم راه و ورودی و همه چیزم مشترکه ولی اگر خانمه بیاد از همین باغ باهم مصرف میکنیم و کمکمم میکنه بچه دارم بشم کمک میکنه خانم مهربونیه بنظرتون مسعولیتسو قبول کنم و ب همسرم بگم؟؟
شده حتی یه مبلغ خیلی کم بگیر
برای عزت نفس اونا و قدر دونستن
ازشون بپرس که پسرها میان یا نه؟ باید برای دیدن پسرهاش خودشون برن و کسی نباید بیاد تو باغ .چون باغ مشترکه
اگر بیان شوهرم نمیزاره اخه اینم بگم تو مسجد هیچ رفتو امدی نداشتن اصلا ته خیابونمون مسجد خاسوم کار خیر کنم میگم کوفتم نشه؟ اخه اینم بگم من از ته باغ میترسم اینا بیان دیگه منم ترسم میریزه اباد میشه اونجا همیتجوری افتاده بزرگ نیس ولی کار راه بندازه
من اره همسرم نه موافقت نمیکردکلا ادم محتاطیه من خیلی دل گنده ام هیچوقتم ضرر نکردم از اعتمادم
پیرمرده از کار افتاده هستش یعنی بنده خدا یجوری ک کلا حالت موت زنش جمش کرده تو مسجد زندگی میکردن زن خوبیه میسناشمش از ی طرف میگم خودمو ب دردسر نندازم از ی طرف میگم دلم مییوزه گناه داره کمک حالم میسه برای بارداریم
