2777
2789
عنوان

داستان کاملا واقعیه ،برای یکی از دوستانم اتفاق افتاده

| مشاهده متن کامل بحث + 929 بازدید | 57 پست

بچه‌ها، باورم نمی‌شه!!!!

دیروز جاریمو دیدم، انقدر لاغر شده بود که واقعاً شوکه شدم! 😳 

از خواهرشوهرم پرسیدم چطور تونسته انقدر وزن کم کنه و لباس‌های خوشگلش اندازش بشه. گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته.منم سریع از کافه بازار دانلودش کردم و رژیممو شروع کردم، تا الان که خیلی راضی بودم، تازه الان تخفیفم دارن!

بچه ها شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید

خلاصه خواهرش میگه فقط نیم ساعت دختره دستمون امانته،وکلی خواهر پسره گریه میکنه ،دختر ه میره بالا ومیبینه پسره نشسته روی مبل وبهش میگه بیا بشین کنارم من باهات کاری ندارم فقط میخوام باهات حرف بزنم ،ولی دختره نمیره ،التماسش میکنه بعد دختره میره میشینه پیشش،وشروع به حرف زدن میکنن،وکلی به دختره میگه من عاشقتم وسوغاتی که هر شهر یا خارج کشور گزفته بوده که ی روزی اونا رو بده به دختره میارع نشونش میده ،وکلی پسره گریه میکنه

 دیگه بعدش تا صبح میشینه در حضور خواهرش تمام حرفای دلشو میزنه واشک میریزه و با دختر بچهه حرف میزنه ،دوماه بعد حال باباش که خوب میشه میره واسه خواستگاری ودختره همچنان نمیتونه بگه که منم میخوامش ،ومیزاره بر عهده خانواده خودش،پسره تو مراسم خواستکاری میگه اگه ندینش بهم یا خودمو میکشم یا میدوزمش

بعد عقد دیگه پسره ازاد میشه وهروز با نامزدش بهترین رستوران ،پارک وتفریح رو میره و جمع کل ۶ماه نامزد بودن وبعدش عروسی گرفتن و مادر داماد از اول برای برادرزاده خودش راضی نبود ،ومیخواست به زور خواهر زادشو بده به این پسره وپسره کلی مقاومت کرد جلوی مادرش ،وقتی عروسی کردن دختره ۱۴سالش شده بودتازه ،ومادر ذامادکه عمه دختره میشه اصلا رابطه خوبی با دختره نداره

2810
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
توسط   baransiyah7676  |  7 ساعت پیش
توسط   avaz76  |  8 ساعت پیش