وقتی ازدواج کردم خیلی خجالتی بودم باهام که حرف می زد سرم پایین بود یا تاموقع نامزدیم پیشش با مانتو روسری بودم یک شب که رفته بودیم پارک داشت با من صحبت می کرد که دیدم به روی پام خیره شده برگشتم نگاه کردم دیدم سوسکه جیغ کشیدم پریدم بغلش اول که شوکه شد بعد خندید
گفت راهش یاد گرفتم که چه جوری بیای بغلم