ياد يه نفر منو انداختين ، يه بار صحبت بود با دوستي در رابطه با اعتماد به نفس و مشكلات اين چنيني و ايشون تعريف كرد كه در كودكي گويا مادرش به خاطر هر چيزي دعواش ميكرد ، كلا تحمل مادره كم بُود زود عصبي ميشده ، كنترل گر هم بُوده اينم شيطون بُوده ، به هر حال الان ميانساله ولي هميشه يه ادم افسرده ي مضطرب و خجالتي بُوده ، و يه چيز جالب كه تو صحبتاتون در مورد پسرتون ديدم و ياد اين دوستمون افتادم همينه كه جواب درست رو ميدونه اما نميتونه با اطمينان حرف بزنه ، چه سر كلاسهاي مدرسه وقتي بچه ها تند تند جواب معلم رو ميدادن و چه در بزرگساليش؛ انگار ميدونه كاري درسته اما اعتماد به نفس نداره كه انجامش بده به تنهايي و هميشه منتظر تاييده
در مورد خواهرتون نذارين بچه تون با ايشون رفت و امد كنه رو عزت نفس بچه تاثير منفي داره ، عزت نفس تا اخر عمر شخصيت ادمو ديكته ميكنه و گاهي خدشه بهش غير قابل جبرانه
اطراف پسرتون رو با افراد مثبت پر كنين نه افراد عصبي و كسايي كه بهش نشون ميدن ذوست داشتني نيست