بچه ها من زود ازدواج کردم ۱۷ سالگی اول ازدواجمون ی دختر پر انرژی شیطون بودم قیافمم خوب بود حالا اون عالی ها ن ها ولی خوب مثلا همه میگفتن ناز و تو دلبروی اون موقع ها فک میکردم خوب قیافم ولی هیکلم خدایش خوب بود بعد ازدواج ک کردم اصلا تو عقد ما لحظات عاشقانه نداشتیم اصلا یادم نمیاد دلم واسه شوهرم قنج بره اونم همینجور اولش درست میشه ولی رابطمون مثل دوتا دوست خوب بود اون درونگرا من برونگرا خیلیییی اذیت شدم اصلا حرف نمیزد من احساس میکردم دوسم نداره ولی تا بش میگفتم میگف گیر الکی نده فلان و .....
کم کم دیگه حس سر زندگیمو گرفت الان عروسی کردم و بچه دارم دوباره همونجوریم ولی بهتر یکم برونگرا تر شده ولی ما لحظات عاشقانه ک دیونه هم بشیم خ کم داریم میدونید چی میگم همیشه حسرت میخورم چرا زود ازدواج کردم منم دوست دارم اون لحظات عاشقانه رو تجربه کنم بلاخره تو دنیا یکی پیدا میشد ک از من خوشش بیاد
چند مدت پیش مشکوک شدم ب hPVزیگیل تناسلی
که از راه رابطه جنسی پیدا میشه تمام فکر ذکرم اینکه منو دوست نداشت رفته خیانت کرده همیشه میگم چرا از اولش تموم نکرد چرا