سر جوراباش که لنگه به لنگه بود شروع کرد به داد و بیداد منم گفتم به من چه مربوط مگه مننوکرتم ،خوب خودت جورابات رو درست نمیندازی تو سبد رخت چرک ها ، دیگه اونم بهم گفت بی عرضه روانی و...
بعدم رفت زنگ زد به بابام شکایت منو کرد
بابامم زنگ زد به مامانش
الان اون خونه خودمون و منم خونه مامان اون
فردا هم میرم وسایلم رو جمع میکتم میرم خونه مامانم ، فقط دسته کلیدم رو از عمد ازم گرفت