2777
2789
عنوان

اسمش یادم رفته دارم خل میشم

| مشاهده متن کامل بحث + 346334 بازدید | 630 پست

مامان ها تو روخدا اگه بچه هاتون مشکل گفتاری و رفتاری دارن سریعتر درستش کنید.

امیر علی من پنج و نیم سالش بود ولی هنوز خوب حرف نمیزد😔😔 فک میکردم خودش خوب میشه. یکی از مامان ها خدا خیرش بده تو اینستا تا آخر عمر دعاش میکنم پیج اقای خلیلی و خانه رشد رو برام فرستاد.

الان دارم باهاشون درمان آنلاین میگیرم. امیر علی خیلی پیشرفت کرده🥹🥹 فقط کاش زودتر آشنا میشدم. خیلی نگرانم مدرسه نرسه. 

یه تیم تخصصی از گفتار و کار درمان و روانشناس دارن، هر مشکلی تو رشد بچه هاتون داشتین بهشون دایرکت بدید. 


یه رمان خوندم اسمش یادم نی دختره چشماش آبی بوده و یه خال داشت اما بخاطر اینکه یاد پسری که دوسش داشت میوفتاد خالشو برداشت و دائم لنز میذاشت پسرم از اون طرف با دختر عموش ازدواج کرد که یه پسر کریض داشت به اسم میلاد 

  اسمشو کسی میدونه

بچه ها یه رمان بود دوتا خواهر بودن که یتیم بودن خواهر بزرگ با ریس شرکتش که پسر جونی بود ازدواج میکنه خواهرش هم با اونا وخانواده پسره زندگی میکنه ولی شوهر خواهرش عاشق خواهر کوچیکه میشه  پسره خیلی پولدار بودن

سلام...

من یه رمانی قبلاخوندم که یه پسره دختره رو گروگان میگیرع بعد میبرش فکرکنم تویه باغی بعداونجاکم کم عاشق هم میشن.یه قسمتی هم ازش یادمه دوست. پسره درنبودپسره میخواست به دختره تجاوزکنه که یهو پسره میرسه.ممنون میشم اگه اسم رمانودونستین بهم بگین

سلام قبلا یه رمان خوندم ولی هرچی فک میکنم اسمشو یادم نمیاد یه زن وشوهری بودن که فک کنم شوهره خیانت میکنه ومیره بعد چن سال برمیگرده  زن هنو دوسش داره وکم کم باهاش کنار میاد فک کنم اسم پسره کیهان بود فک کنم ها کمکم کنید لطفا 

دوستان ممنونتون میشم اسم این رمانو بگین:

مامان گفته بود نوه می خواد. منم علاقه ای به ازدواج نداشتم.
در نتیجه تسلیم خواسته اش شدم. که فقط براش یه نوه بیارم و ازدواج نکنم.
خودش رفت یه دختر بی سواد رو از توی ده برام خرید.
یعنی من باید با این باشم تا برام بچه بیاره؟!
روسریشو از سرش کشیدم و دست کردم توی موهاش، چقد چرب بود.
کمی هلش دادم عقب و سرش داد کشیدم:
_ گمشو برو حموم موهاتو بشور ...
انگشتمو سمتش گرفتم و با صدای بلند تری داد زدم:
_ ....فهمیدی؟! از زن پر مو خوشم نمیاد...

یه رمان بود که در یک طایفه زنی برای بار چندم حامله میشه وقتی بچه بدنیا میاد و میبینن که پسر نیست خود زن و خدمتکار نقشه میکشن تا از همه پنهون کنن و به همه میگن که پسره

حتی اون بچه رو تا سالها مثل پسرها بزرگ میکنن تا اینکه عاشق پسر عموش که اونو بخاطر زیباییش شیرین صدا میکرد و بهش میگفت تو اصلا شبیه به پسرا نیستی میشه

کسی اسمشو میدونه؟؟؟؟

يه رماني خونده بودم! كه دختره ٦سالش بود حدودا!!! بعد ماامانش تو حموم خودكشي ميكنه!بعد مامانشو ميبرن بيمارستان روانيااا برادرشم گم شده باباش رفته دنبال برادر بزرگ ترش اگه اشتباه نكنم اسم برادرش نيما بود!! بعد اين دختره با عموي ناتنيش زندگي ميكنه بزرگم كه ميشه با عموي ناتنيش ازداواج ميكنه اسم عموشم فك كنم كيانه!! فك كنم يك ساله دنبال اين رمانم!خوندمش ولي اسمش يادم نيست! دختره به عموي ناتنيش ميگه هالك بد جنس

ی رمان نصفه خوندم ک اسم شخصیتش صحرا بود،ازشوهرخواهرش خوشش نمیومدو بطور اتفاقی بابردارشوهرش اشنامیشه ...

صحرای ویرانگار اثر فرشته تات شهدوست هستش!!که الانم یه پیج اختصاصی داره برید تو پیج خانوم فرشته تات شهدوست 

سلام یه رمان خوندم دختره مخ ریاضی بود و خیلی منزوی بود و خونوادش اونو دوس نداشتن برادرش با دوستش یه شرکت داشتن و دوست برادرش برای انتقام بهش نزدیک شد توروخدا اسمش و اگه میدونید بگید؟

2810
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
توسط   baransiyah7676  |  11 ساعت پیش
توسط   avaz76  |  13 ساعت پیش