راهنمایی که بودم مامان بابام جدا شدن
بابام کلا ادم م..عتاد و بی مسئولیتی بود که همچی رو دود کرد
با کلی مشکلات و کمبود محبت مادرم تلاش کرد تا منو بررگ کنه پدرم یکبارم پیگیر منو زندگیم نشد هیچوقت هیچ خرجی نداد
مادرم که ازدواج کرد پدر خوندم هزینه تحصیلم رو داد و لیسانسمو گرفتم.تو این مدت هیچ خبری از پدرم نبود
تا برای ازدواجم بهش زنگ زدم فلان روز عقدمه بیا گفت باشه ولی اونروز زنگ زدم گف شمالم با دوستام!منم عروسی دعوتش نکردم
ی چوب کبریت کمک جاهاز نکرد اصلا من هیچی از پدرم ندارم تو زندگیم
چند وقت پیش دیدم گوشیم کلی زنگ خورده زنگ زدم دیدم ایشونه گف حالم بده و فلان بیا دلم سوخت رفتم کلی هزینه دارو ازمایش اینا کردم گذشت
دکتر گفت چیزیش نیست یه انسداد روده سادس ولی چون معتاده بهش نرسیده اینطوری میکنه
گذشت دوبارو اصلا به من زنگ نزد تا عید که من مسافرت بودم مریضم و فلان گفتم نیستم و چیزیه نیس هی نرو (چون هیچ بیمه ای نکرده خودش)دوباره رفت کلی ارمایش نوشتن مرخص نمیکردنش کلی پول کارت ب کارت کردم براش
اخر سر پزشک گفت این باید مصرف کنه بعد این همه سال ترک کرده اینطوریه بهش گفتم اینجوری گفته دکتر
پول موادشو دادم کفتم دست برداره از سرم
امروز بعد بیست روز طلبکارانه زنگ زده اره پول بده بخرم کفتم من حقوق ۳۰ام میگیرم گفت تو کفتی کفتم به من ربطی نداره خودت از اول م.عتاد بودی و..گفت اصلا دیگ مصرف نمیکنم منم گفتم بهتر گفت میمیرم گفتم نه نمیمیری قطع کردم
میدونم ۳۰ام باز زنگ میزنه
ببینید من درامد دارم اون پولم مسئله ای نیست بهش میدم ولی طببکاریشو نمیفهمم چون هیچوقت هیچکاری برای من نکرد قبل طلاق مامانم کلا نبود ما تنها بودیم همیشه عین فکر خوشگذرونی بود
تنها چیزی که داره ی خونه ۵۰متریه که سندم نداره ترسیدم اینم بفروشه کارتون خواب بشه شناسنامشو به بهونه بیمه کرفتم نتونه کاری کنه