بلند شدم از زیر پتو بلند بلند گریه کردم وقتی اینو خوندم ((سوگند به روز وقتی نور می گیرد و به شب وقتی آرام می گیرد که من نه تو را رها کرد ه ام و نه با تو دشمنی کرد ه ام.))
ک داداشم اومد گفت حالت باز بده ؟اومدم بوست کنم خوب شی ....
ممنون عزیزم
خدا خودش گفته بدون اجازه من برگی از زمین نمیافته ... کاش وقتی ازش اجازه گرفتیم ک همو بغل کنیم این اجازه رو نمیداد
بازم داداشم اومد گفت بیا دستتو ببوسم تا حالت خوب بشه
ممنونم از پیام خوبت زخیره کردم