ون همیشه باهام بحث میکنه منم مجبورم جوابشو بدم ندمم خودش ادامه میده بعد که تموم میشه میگم تقصیر توعه هیچکس ازم دفاع نمیکنه حتی بابام
الان اومدم تو اتاقم تا قبلش مامانم به بابام میگفت باید بریم تيمارستان بستریش کنیم این بی عرضه رو
آخه یکی نیس بگه تو بحث نکنی من که ساکتم ولی داداشم اینقدر منو دوست داره میرم بیمارستان حالش بد میشه ولی خب مامانم رو بیشتر واسه همین تنهای تنهام کلا همه چی تقصیر من میفته