2777
2789
عنوان

بیاد بگی کی با مادر شوهر مشکلش حادتره؟؟

| مشاهده متن کامل بحث + 1770 بازدید | 53 پست

مامان ها تو روخدا اگه بچه هاتون مشکل گفتاری و رفتاری دارن سریعتر درستش کنید.

امیر علی من پنج و نیم سالش بود ولی هنوز خوب حرف نمیزد😔😔 فک میکردم خودش خوب میشه. یکی از مامان ها خدا خیرش بده تو اینستا تا آخر عمر دعاش میکنم پیج اقای خلیلی و خانه رشد رو برام فرستاد.

الان دارم باهاشون درمان آنلاین میگیرم. امیر علی خیلی پیشرفت کرده🥹🥹 فقط کاش زودتر آشنا میشدم. خیلی نگرانم مدرسه نرسه. 

یه تیم تخصصی از گفتار و کار درمان و روانشناس دارن، هر مشکلی تو رشد بچه هاتون داشتین بهشون دایرکت بدید. 



مامان اینده عزیزم بعصی مسایل پیش پا افتادس وزیاد مهم نیس مثل همین مثال خرید روز مادر بزار دلش خوش باشه بگه پسرم خریده ولی بعضی مسایل نمیشه راحت از کنارش گذشت مثل بدون اجازه وارد خونه زندگیت بشن
سلام وا.. چی بگم این دیگه خیلی کار زشتی هست بدون اجازه بری تو خونه یکی تو کابینت ها و یخچالش رو نگاه کنی ولی ... کاش همسرت باهات همراهی میکرد خودش بهشون میگفت این کارها رو نکنند حرف دوستی ها رو هم قبول دارم هم چون سنشون کمه یه کم حالت حسادت دارن و هم اینکه دوست داره مادرشوهر بازی در بیاره فقط یک چی شنیده از این حرفها اگه میشه باهاش از در دوستی و سیاست در بیا مثلا براش کادو بگیر یا الکی بگو وای مامان چقدر فلان عذا رو خوب درست میکنید یا مامان میشه بمنم یاد بدید فلان چیز رو چجور درست کنمو .. خلاصه حرفهایی که خوشش بیاد شاید حسادت هاش کمتر شد بازم خودتون بیشتر تو زندگی هستید بیشتر میدونید و واقفید ایشاا.. که همه چی درست شه بزودی
آشوبم، آرامشم توییییییییییی
مرمر یبار شوهرم اژبون یکی دیگه اینو بهم گفت انقدر ناراحت شدم منم گفتم زنه خوب نمیشه دوبار گرفت کمه..انقدر بدم میادمردا اینو میگن احساس میکنم خیای بی لیاقتن
ایرانمون پر میشه از امید هر کوچه ای پر میشه از آواز...قفس یه روزی میشکنه آخر پرنده توی خونشه پرواز✌
مامان آینده این که چیزی نیست من رفته بودم مسافرت مادرشوهرم رفته بود توی حمامم وسایل اضافی رو انداخته بود بیرون یه سری لباس هم توی حمام بود همه رو ریخته بود سطل زباله آخرشم کلی سرم منت گذاشت که رفتم خونتو تمیز کردم
خدایا بابت همه نعمت هایی که بهم دادی ممنونم خدایا مراقب نی نی توی دلم باش خدایا سالم توی بغلم بذارش خدایا همه منتظرا رو زودی مامان کن
من پدرشوهرم مریض بود چون شوهرم نبود از صبح میرفتم بیمارستان تا ۱۲ شب توی اوج گرما پیاده میرفتم میومدم سوندشو من عوض میکردم اخر سز هزار تا حرف بارشون کردم من که هرچی خوبی کردم بدتر شد الان م همش حرصم میدن همین چند لحظغ پیش رفتن رو اعصابمممم
2810
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792