2777
2789
عنوان

واکسن دوماهگی خواهش ی لحظه بیاین

18015 بازدید | 15 پست

خانوما من امروز ساعت۱۲واکسن دو ماهگی پسرم و زدم اومدم خونه کمپرس گرم گذاشتم اول روغن زدم بعد نایلون بعد کمپرس گرم الانم چهار ساعت گذشت قطره استامینوفن و دادم با تب سنج دیجیتالی زیر بغلش۳۶ و۷بود چ جوری محاسبه میشه؟

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

خوبه عزیزم واکسن دوماهگی سخته همون ۴ساعت یکبار استامینوفن بده اگر دیدی تب داشت پاشویه آب ولرم کن

زمان دختر من یخ میذاشتن نمیدونم چرا برا شما کفته گرم

خدایا به حق فاطمه زهرا هرکی آرزوی فرزند داره و به صلاحشه دامنشو سبز کن.النا خانوم من رو هم در پناه خودت حفظش کن.آمین❤
2803

دماش خوبه عزیزم. ۳۷ و نیم به بالا تبه. حواست باشه بهش 

به نقل از آیت الله العظمی اراکی: زمانی در ایران هر جا آتش روشن میکردند مردم برای بردن زغال گداخته و روشن کردن کرسی، تنور یا منقل به آنجا میرفتند در ماه خداییِ محرم، در نزدیکی خانه یک زن بدکاره، هیئتی به پا شده بود. زن هم برای بردن آتش به محل رفت و سوال کرد زیر دیگتان روشن است؟ آتش میخواهم.  گفتند بله برو بردار. زن سمت دیگ رفت، و دید آتش خاموش شده خم شد و به هیزمها فوت کرد. مقداری از خاکستر به چشمش پاشید اما ادامه داد تا جایی که هیزمها دوباره روشن شدند. همان اندازه که میخواست برداشت و رفت.اما...همان شب خوابی دید . او دید چند نفر به گردن،دستهاو پاهایش غل و زنجیر بسته و میبرند تا عذابش کنند و هرچه فریاد میزد شما را به خدا ولم کنید کسی گوش نمیداد . زن،بانویی دید که از دور به آنها نزدیک میشد. مأمورهای عذاب با دیدن بانو زنجیرها را رها کردند. بانوی بزرگوار ایستادند و فرمودند چرا میبردیش. گفتند چون بدکاره و فاسد است . بانو گفت نههه... او نگذاشت آش نذری مجلس حسینم خراب شود ... دیگ را روشن نگهداشت. او بخاطر حسینم چشمهایش اذیت شد بخاطر حسین من رهایش کنید ....زن با ترس بسیاری وحشت زده از خواب بیدار شد و مدام با گریه و زاری از حضرت مادر، زهرای اطهر علیهاالسلام، کمک میخواست تا یاریش کند برای پاکدامنی.او همان زن انگشت نمای شهر، توبه کرد و با یاری حضرت زنی مومنه شد تا جایی که هر زمان و هر کجا روضه ای برای حضرت ارباب به پا میشد دنبالش میرفتند و او را دعوت میکردند.  و با اولین جمله روضه خوان " السلام علیک یا ابا عبدالله" زن به شدت گریه میکرد و شیون جانسوزش بلند میشد  جون و زندگیم فدات یا حضرت حسین علیه السلام که در ❤ خدایی و رضای تو رضای پروردگارمه   تو بحث کردن دانش و ادب مهمه
2804

عزیزم من خودم کارشناس بهداشتم

نیازی به روغن نیست

تا ۲۴ ساعت هر ۴ ساعت بهش دو برابر وزنش قطره استامینوفن بده و کمپرس سرد بذار(حوله بذار یخچال یا فریزر خنک بشه رو پاش بذار یا یخ داخل نایلون بذار بعد لای پارچه بپیچ بذار) از فردا تا ۲۴ بعد هم هر ۶ ساعت قطره استامینوفن رو بده و حوله گرم بذار

کمپرس سردو گرم رو هر دوساعت،  ده دقیقه یک ربع بذار

میتونی از بیرون هم کمپرس آماده بخری

دمای بدنش هم بین ۳۶.۵ تا ۳۷.۵ اوکیه

تا دو روز حواست بهش باشه بعدش انشالله حالش خوب میشه

2805
لباس چ اندازع تنش کنم فعلا فقطی تیشرت و پوشک پاشه

عزیزم حواست باشه خدا نکرده سرما نخوره. خونتون سرد نباشه. یه شلوار پاش کن ولی دماشو مدام چک کن. هر چند ساعت به چند ساعت اشتباهه.  من که هر ده دقیقه چک می کردم دماشو چون خدانکرده بره بالا سخته. مدام چک کن. حالا هر یه ربع نیمساعت. خیلی حواست باشه. من شبای واکسن اصلا نمی خوابیدم 

به نقل از آیت الله العظمی اراکی: زمانی در ایران هر جا آتش روشن میکردند مردم برای بردن زغال گداخته و روشن کردن کرسی، تنور یا منقل به آنجا میرفتند در ماه خداییِ محرم، در نزدیکی خانه یک زن بدکاره، هیئتی به پا شده بود. زن هم برای بردن آتش به محل رفت و سوال کرد زیر دیگتان روشن است؟ آتش میخواهم.  گفتند بله برو بردار. زن سمت دیگ رفت، و دید آتش خاموش شده خم شد و به هیزمها فوت کرد. مقداری از خاکستر به چشمش پاشید اما ادامه داد تا جایی که هیزمها دوباره روشن شدند. همان اندازه که میخواست برداشت و رفت.اما...همان شب خوابی دید . او دید چند نفر به گردن،دستهاو پاهایش غل و زنجیر بسته و میبرند تا عذابش کنند و هرچه فریاد میزد شما را به خدا ولم کنید کسی گوش نمیداد . زن،بانویی دید که از دور به آنها نزدیک میشد. مأمورهای عذاب با دیدن بانو زنجیرها را رها کردند. بانوی بزرگوار ایستادند و فرمودند چرا میبردیش. گفتند چون بدکاره و فاسد است . بانو گفت نههه... او نگذاشت آش نذری مجلس حسینم خراب شود ... دیگ را روشن نگهداشت. او بخاطر حسینم چشمهایش اذیت شد بخاطر حسین من رهایش کنید ....زن با ترس بسیاری وحشت زده از خواب بیدار شد و مدام با گریه و زاری از حضرت مادر، زهرای اطهر علیهاالسلام، کمک میخواست تا یاریش کند برای پاکدامنی.او همان زن انگشت نمای شهر، توبه کرد و با یاری حضرت زنی مومنه شد تا جایی که هر زمان و هر کجا روضه ای برای حضرت ارباب به پا میشد دنبالش میرفتند و او را دعوت میکردند.  و با اولین جمله روضه خوان " السلام علیک یا ابا عبدالله" زن به شدت گریه میکرد و شیون جانسوزش بلند میشد  جون و زندگیم فدات یا حضرت حسین علیه السلام که در ❤ خدایی و رضای تو رضای پروردگارمه   تو بحث کردن دانش و ادب مهمه
2801
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز