2777
2789
عنوان

ننه های نینی های ناز فروردین و اردیبهشت 94 تاپیک چهارم

| مشاهده متن کامل بحث + 29670 بازدید | 2080 پست
جدول مامانا نام.............شهر........سن........تاریخ زایمان..... جنسیت.....اسم نی نی مهتاب.........تهران........27.........8 فروردین ...........دخمل........مهرسا رهاوطاها.....زنجان........24........21 فروردین..........دخمل.........الینا نفس من.....تهران........27........3 اردیبهشت........پسمل........امین عاطی.......شهرکرد......21........5 اردیبهشت........پسمل........کیان شکوه....... تهران.........27....... 6اردیبهشت........ دخمل........شانیا

بچه‌ها، باورم نمی‌شه!!!!

دیروز جاریمو دیدم، انقدر لاغر شده بود که واقعاً شوکه شدم! 😳 

از خواهرشوهرم پرسیدم چطور تونسته انقدر وزن کم کنه و لباس‌های خوشگلش اندازش بشه. گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته.منم سریع از کافه بازار دانلودش کردم و رژیممو شروع کردم، تا الان که خیلی راضی بودم، تازه الان تخفیفم دارن!

بچه ها شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید

دختر کوچولوی من ساعت 11 صبح 27 فروردین با وزن 2700 با عمل سزارین به دنیا اومد.از زایمانم راضی نبودم و بعدش خیلی درد داشتم تا مدت ها .من زایمان اولم طبیعی بود و به نظرم طبیعی خیلی بهتر از سزارین هست.
خاطره زایمان من من ۴۰ هفتم تموم شده بود اما هنوز درد نداشتم بعد از اینکه تو سونو معلوم شد بند ناف دور گردن پسرمه دکترم برام یک شب درمیون ان اس تی نوشت که انجام دادم و خوب.بود تا بلاخره دکترم گفت سه شنبه صبح بیا بیمارستان وقتی رفتم گفت که فقط ۲ سانت باز شدی برو خونه بذار دردات شروع شد بیا که من قبول نکردم و گفتم با امپول فشار دردامو زیاد کنید دکترم گفت امپول فشار اذیتت میکنه و ممکنه اخرشم سزارین شی اما من گفتم ااشکالی نداره بعد دکتر ی معاینه فوق العاده درداور کرد و گفت اینطوری دهانه رحمت تحریک میشه که همینطور هم شد دردهام شروع شد بعد ساعت ۱۰ دوباره اومد و گفت میخوام کیسه ابت رو بزنم که مبادا بچه پی پی کرده باشه ولی خداروشکر نکرده بود
عزیز دل مامان و بابا خوش اومدی. خدایا شکرت
مایعش شفاف بود و بعد از پاره شدن کیسه اب دردای واقعی شروع شد و بعد از تحمل ۸ ساعت درد بلاخره پسرم ساعت ۷ شب به دنیا اومد دکترم خانوم دکتر کاشانی زاده بود فوق العاده ازشون رضایت دارم فکر کنید منی که قرار بود با امپول فشار زایمان کنم با تدابیر خانوم دکتر و بدون امپول فشار زایمان کردم با اینکه ماشاالله پسرم درشت بود اما بخیه زیادی هم نخوردم خلاصه عاشق دکترمم بیمارستان هم خاتم الانبیا بودم که به نسبت رضایت داشتم البته اون روز که من زایمان داشتم بلوک خیلی شلوغ بوود وزن پسرم ۳/۹۰۰ قد ۴۹
عزیز دل مامان و بابا خوش اومدی. خدایا شکرت
تکتم.....23....تهران...6اردیبهشت.....دخمل ....تکتم
اِلـــهـی و ربّـی مـَـن لـی غیــرُک ( جوجه مامان 6اردیبهشت94 اومد بغلم[smiley]s/sm_57.gif[/smiley] .خدایا شکرت. برا سلامتی همه نینی ها صلوات ***اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ***)
رها جون تاپیک جدید مبارکککک
اِلـــهـی و ربّـی مـَـن لـی غیــرُک ( جوجه مامان 6اردیبهشت94 اومد بغلم[smiley]s/sm_57.gif[/smiley] .خدایا شکرت. برا سلامتی همه نینی ها صلوات ***اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ***)
منم میام خاطره مو میگم فعلا دستم بنده دخملیه
اِلـــهـی و ربّـی مـَـن لـی غیــرُک ( جوجه مامان 6اردیبهشت94 اومد بغلم[smiley]s/sm_57.gif[/smiley] .خدایا شکرت. برا سلامتی همه نینی ها صلوات ***اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ***)
سان ۲۹زنجان ۲۲اردیبهشت دخمل بهار . طبق سونوهای که انحام داده بودم دخملم باید ۲۰تا ۲۲ام بدنیا میومد.همه میگفتن زودتر از تاریخ سونو میشه اما من انتظار میکشیدم ولی خبری نبود تا اینکه روز ۲۱ام ۱ظهر بخاطر لکه بینی رفتیم بیمارستان بعد معاینه گفتن دهانه رحمت دو سانت باز شده برو دو ساعت دیگه بیا چندین بار رفتم بیمارستان باز برگشتم تا اینکه شدت دردام از ۱۲شب بیشتر شد تا دو تحمل کردم نزدیکای سه صبح روز ۲۲ام رفتم بیمارستان گفتن۴سانت باز شده بستریم کردیم تا بالاخره ۱:۳۵بعدازظهر ۲۲ام بهارم دنیا اومد خیلی سحت بود ولی وقتی دخملیمو بلافاصله بعد دنیا اومدن گذاشتن رو شکمم همه دردا فراموشم شد دخملیم ۳.۳۰۰با قد ۴۹سانت بدنیا اومد.متاسفانه سینه امو نمیگیره دارم هم خودش اذیت میشه هم من.کلا مادر بودن سخته اما شیرین
همیشه دلیل شادی کسی باش نه قسمتی از شادی او ،همیشه قسمتی از غم های کسی باش نه دلیل او
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز