2777
2789

تو رو خدا دل داری می‌خوام ،نمیتونم این حرف ها رو به کسی بگم ،به  فامیل شوهر که نمیشه گفت ،به دوستام هم روم نمیشه بگم،فامیل خودم هم به لطف مادرم دیگه هیچ ارتباطی نداریم باهاشون ،پای همه رو بریده .


پنج ماهه اومده خونم،برای درس و دانشگاه خودش ،خیلی اذیتم،واقعا فشار عصبی بهم میاد ،خسته شدم،خودخواه ه،مغروره،سرد وبی احساس ه،به شوهرم بی محلی می‌کنه ،به بچه هام محبت نمیکنه،فقط فکر خودش و کارهای خودشه،بابام رو ول کرده اومده اینجا درس میخونه،دلم برای بابام خونه خون..چطوری چهل سال مادرم رو تحمل کرده.


خوابگاه نمیره ،خونه داداشم هم نمیره کلا دو سه شب رفت اونجا 

هنوز مادرشوهرم نمیدونه ،جرات ندارم بگم ،خ ناراحت میشه ،چون اخلاق مادرم رو می‌دونه ،مادرم به مادرشوهر منم بی احترامی میکنه،جواب سلام ش رو نمی‌ده ،ده بار بیشتر مادرشوهرم بهش عید یا کربلا رفتنی زنگ زده ،دریغ از یک بار پاسخ مادرم .


نگم هزار بار بهش گفتم ولی حداقل ده پانزده بار تذکر دادم ولی اصلا به کسی احترام نمی‌ذاره ،خ خودخواه ،.اینم بگم من از همه بیشتر بهش احترام میزارم اون هم نیتم فقط رضایت خداست.ولی ازش ناراضی ام.یکبار تو عمرم منو نبوسیده،بغل نکرده،حتی بچه هام رو هم نمی بوسه.پنج ماهه اینجاست ،یکبار بچه ده ماه م رو بغل نکرده ،شوهرم میگه مادرت اصلا قلب داره؟؟ 

قبلاً که خانواده همسرم رو ندیده بودم فکر میکردم همه مادر ها کم و بیش مثل مادر من هستن چون خاله هام هم همینن .ولی وقتی مادر شوهرم رو دیدم فهمیدم ،خدایا چرا مادرم با بقیه مادرها فرق داره ،سه تا خاله دارم،همه بی احساس ،شاید بمیرم حتی سرقبرم هم نیان.ولی عوضش بابام مهربونه .منم محبت کردن به دیگران رو از بابام یاد گرفتم ،وگرنه مادرم که جز گیر دادن بهم چیزی یادم نداد.پنج ماهه گذشته ،هر روز خسته ام ،فکرم درگیر حرف هاش و رفتارهاش ه،سوهان روحم شده ،ولی ذره ای بی احترامی یا اخم بهش نمیکنم .ولی عصبانی م ازش ،زندگی م رو پاشونده ،شوهرم بهم کم توجه شده و از خونه فراری ه.همش می‌ره ماموریت که مادرم رو نبینه ،از بس مادرم بهش بی احترامی می‌کنه ،یه سلام زروش میاد به شورهم بکنه،بهش هیچوقت چیزی تعارف نکرده تو این پونزده سال که ازدواج کردم یادم نمیاد یه چیزی داده باشه بهش که بخوره،با اینکه شوهرم خیلی آروم و مودب ه جلووش،ولی الان چند وقته شوهرم هم بهم کج خلقی می‌کنه وبا غریبه ها مهربونه ...میشه بگید مادرهای شما حداقل یه دونه از اخلاق های بد مادرم رو دارن یا نه.یا این فقط قسمت منه






بچه یه چیزی تو دلم مونده نگم میترکم😍

جاریمو بعد مدت‌ها دیدم، انقدرررر لاغر شده بود که شوکه شدم! 😳

پرسیدم چی کار کرده تونسته اون لباس خوشگلشو بپوشه تازه دیدم همه چی هم می‌خوره!گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته 
عید نزدیکه و منم تصمیم گرفتم تغییر کنم. سریع از کافه بازار دانلود کردم و شروع کردم، تازه الان تخفیف هم دارن! 🎉

شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید

همیشه مادر پسرا اینجوری هستن

حالا یبارم مادر دختر اینجوری باشه .

فقط نذار شوهرت حق بدونه درباره مادرت چیزی بهت بگه. 

مادرته بهرحال نمیشه عوضش کرد. 

اگه اونقدر حقیری که جای بی نام و نشونی مثل اینجا میخوای خودنمایی کنی و تمجید بشنوی . اگر اونقدر زندگیت خرابه که مجبوری اینجا خودتو تخلیه روانی کنی و عقده هات رو به نمایش بذاری .رومن ریپلای نکن بیمار روانی زیاد دیدم تشخیصت برام آسونه . من اینجا یک بی هویتم و ادعایی ندارم هرچی دلت میخواد فکر کن درباره من دفاعی ندارم چون برام فقط سرگرمیه و تو زندگی واقعی چیزی کم ندارم که بخوام اینجا بروز بدم نداشته هام رو. من هستم تا اندازه تجربه خودم کسی ر‌و حمایت عاطفی یا راهنمایی کنم موافقم نیستی که نیستی توهم نظر خودت رو بذار و رد شو .

حالا زندگی تو برای مادرت مهم نیست بهش بگو بره خوابگاه شوهرت بدبخت تو خونه خودش هم نمیتونه راحت باشه ینی؟؟

نمیشه که گناه داره ارتباط خودت و شوهرت چی میشه؟

زندگیت خراب بشه دل کی میسوزد واست؟ همین مادرت اصلا براش مهمه؟

هی خدا😑نمی تونی یه جوری ازش بخوای بره واقعاحیفه زندگیته مادرجای خود شوهرجای خود شوهرت دوری کنه سردمیشه عزیزم کشش پیدانمیکنه درسته بخاطر مادرته ولی خب اونم صبروتحملش حدب داره شمارم کم ببینه ناخوداگاه سردمیشه مردبیچاره زحمت بکشه بره سرکار احترام بذاره واخرشم مادرت جوابشواونجوری بده..الان کی قبول میکنه مادرزنش ۵ماه بمونه خونش اینم بااین وضعیته رفتاری ک مادرشماداره

ب مادرت بی احترامی نکن محترمانه بهش بگو شوهرت داره ازت دور میشه لطفا برگرد پیش بابا یا برو خوابگاه 

دلت برای کسی بسوزه که دلش برات میسوزه عزیزم 

بازم میگم حرمتش رو نگه دار اما خب واقعا اگه رفتارش بده زندگی خودت پاشیده میشه بگو بره خوابگاه 

۵ ماااااه تو این گرونی اونم با رفتار زشت والا خوب شوهری داری الکی زندگیت خراب نشه


متاسف شدم عزیزم.. 

اما مامان من با اینکه یه فرشته س هر جا حس کنم مشکلیه خیلی راحت متوجهش میکنم. 

تعارفات رو بزار کنار 

ب بابات تلفن بزن بگو برش گزدونه خونه

این خیلی خوبه ک میحاد درس بخونه اما نه بهر قیمتی

این زنگ خطر هست ک همسرت کج خلق و فراری شده زندگی خودت صدرصد مهمتره همینطور ک مادرت حاضر نیس یبارم بچه تو بغل کنه حتا و خوذش و خودش اولویتش هست شما هم بی تعارف اولویتا تو مشخص کن از خانوادت کمک بگیر 

کاربری سال نودوهفتم ب چوخ رفت😊روحش شاد.. سرشارم از مشکل.. اینقد مشکلات وحشتناکی دارم ک خودمم میترسم بهشون فکر کنم. دوس داشتی برام دعا کن🙏🏻🌺
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792