مامانم به خاطر بچم.میگهدیه فرصتم بده برا باراخر منم همین تصمیمو گرفتم یه فرصت دیگه بدم چون ظاهرا خیلی عوض شده باطنن هم خداکنه خوب باشه
عزیزم بذار بیاد واین روزا پیشت باشه بعدزایمان ادم یع کوچولو افسردگی میگیره شرایط خانوادگیتو حوری هماعنگ کن که فشارنیاد بهت چون تازه بعدزایمان اعثابت ضعیف میشه بایدخیلی محتاط باشی که افیرده نشی پس بذارحالاکه نازت خربدارداره دورت باشن
فرداظهرمیاد دنبالم بریم خونه
خداروشکر ازحالا بع بعدشادشادباش چون این روزای اخربارداری نقش مهمی تو افسردگی بعدزایمان داره ها مواظب باش عزیزم برو به سلامت مطمین باش شوهرا که انقدرمامانشو دوست داره مرد خوبیه قدرشناسه میتونی روش حساب کنی میدونم اذیت میشی ولی مردی رومیشناسم که لاوجودبارداری زنش دختر سی ساله ای روصیغه کرده و هرشب کنارشه بازم خداروشکر که همچین شوهری دا ری گلم که دوستت داره اشتباهاتشمبخاطر کوچولوت ببخش
باران جون خیلی خیلی برات خوشحال شدم.مطمین باش حالا که باباش و خواهرش اومدن حتما مامانش هم در جریانه و خودشو جمع میکنه ،حالا که اینقدر شوهرت غرورشو شکست تو هم کوتاه بیا برگرد ولی حرف بزنید نذار تو.سکوت چیزی حل نشده بمونه،بهش بگو بچه دو سال برا تویه هفت تا نه سالگی ولی میندازم روت میرم،اینطوری هم فهموندی که نمیتونه تهدیدت کنه با بچه هم حساسیت نشون ندادی
بذار نینیت بدنیا بیاد اینقدر شوهرت وابسته میشه که فقط دنیا رو برا شما میخواد فقط از اول عادتش بده کارای بچه رو بکنه ،حمام و تعویض پوشک
سلام باران شوهرت اومد؟
خدا رو شکر مشکلت داره حل میشه....خیلی تو فکرا بودم. ایشاالله از این به بعد فقط تو زندگیت خوشی باشه و آرامش
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز